جواد خانی از اون آدم هایی هستش که وقتی دست به قلم میشه غوغا میکنه…
جواد خیلی خوب بلده که از هنرش کسب درآمد کنه و الانیه مجموعه خلاق به اسم حریم هم راه انداخته سوالات فنی از جواد پرسیدم که شاید سوالات شما هم تو حوزه گرافیک باشه این قسمت جذاب پادکست راه پله رو ببینید.
متن گفتگو با جواد خانی را در ادامه می خوانید:
+سلام. با یه قسمت دیگه از پادکست راه پله در خدمت شماییم، امشب میخوام با کسی گفت و گو کنم که انصافا خودم دوست دارم تو دوره های آموزش فتوشاپ ش شرکت کنم، و اصولی ازش گرافیک رو یاد بگیرم. انقدری براتون بگم که جلساتی که با هم تو حوزه کاریمون داشتیم، مداد و کاغذ دستش بود و داشت خط خطی میکرد، جلسه که تموم شد دیدم رو کاغذ لوگویی کشیده شده از حرفی که داشتیم میزدیم. یعنی انقدر ذهن خلاق و دست روان تو طراحی داره، از دوستان خوب من، بسیار حرفه ای و خوش اخلاق، خیلی خوش اومدی جواد خانی عزیز.
-ممنون از دعوتتون و تعریفهایی که امیدوارم همش راست باشه.
+جواد خانی عزیز در عین حالی که ساکته و مظلوم ولی تیکه های خوبی میندازه امیدوارم بتونید تحمل کنید تا آخر پادکست! خیلی ممنون دعوت مارو پذیرفتی، من لذت میبرم با شما صحبت میکنم.
-طرفینی هست!
+لطف دارید. اگه موافقید در ابتدای پادکست خودت رو معرفی کن، بچه ها کلی سوال دارن، خودم هم کلی سوال دارم، بپرسم ازت. قبل این که شروع کنیم داشتم درباره پادکست میگفتم. واقعا تلاش و تمرکزم توی این پادکست برای بچه هایی هست که تازه شروع کردن یا میخوان شروع کنن.
خیلی دنبال تاپهای هر حوزه نیستم آدمای حتی مثل خودم سطح پایین میتونن مهمان پادکست باشن، مثل شما حرفه ای هم میتونن باشن، آدمای متوسطم میتونن باشن، حتی اگر ماهی پنج میلیون درآمد از کسب دیجیتال دارن، میتونن مهمان ما توی پادکست باشن و بگن چه جوری به اینجا رسیدن. خودتو یه کوچولو معرفی کن بگو اهل کجایی و چی خوندی تا من گفتگو رو پیش ببرم.
-به نام خدا. من جواد خانی هستم در دهه ۳۰ سالگی ۸ تا ۱۲ سال هست که گرافیک رو به صورت حرفهای ریس میکنم و رشتهای که خوندم ربطی به این حوزه نداشته. طلبه بودم ولی قبل حوزه در حین حوزه و بعدش این کارو انجام میدادم. اگر بخواهیم از قبلش حساب کنیم بیشتر میشه. حرفهای به معنای تخصصی تو این ۸ ،۹ سال اخیر بوده. که زندگی حرفهای و اقتصادیم در این حوزه گرافیک بوده و هست.
+کی فهمیدی به گرافیک علاقه داری؟!مثلا نقاشی خوب میکشیدی؟
-خیلی به این فکر کردم یه چند باری و به نظرم همش به همون کودکی برمیگرده از بچگی علاقه داشتم، نقاشی و خطم خوب بود، دوست داشتم خط خوب بنویسم و نگاه میکردم و یاد میگرفتم نقاشیمم همینطور و دفتر نقاشیم رو هنوز دارم دوسش داشتم. ولی اینکه بخوام بگم میشه ازش پول درآورد و همزمان شغلت باشه تو همین ۱۰ ۱۲ سال اخیر بوده.
+شما رو الان به چی میشناسن گرافیست؟
-به عنوان گرافیست و تایپوگرافیست بیشتر بهم اعتماد دارن مخاطبینی که تو این چند سال باهام بودن. اکثر کارایی که انجام دادم و علاقه خودم در زمینه طراحی حروفه که خوشنویسی بخشی ش هست. من خیلی خودم رو خطاط نمیدونم و اساتید هم همینطور. ولی علاقه دارم بهش همیشه. در گرافیک طراحی حروف کار میکنم که به همون تایپوگرافیک بیشتر میشناسن
+جواد جان یعنی شما اول با مداد و قلم علاقه خودتو پیدا کردی و بعد رفتی سراغ نرمافزار؟ و اولین نرمافزاری که باهاش کار کردی چی بود؟
-یه حرفی که خیلی توی کلاسا میزنم و روش غیرت هم دارم اینه که این نرمافزار فقط یک ابزار هست، فرقی نباید داشته باشه از این لحاظ که تو قاب بندی و زاویه و نور و…. بفهمی. ابزار فقط میتونه به تو ضریب بده. تو اگه نرمافزار رو بیشتر و بهتر بلد باشی یا نرم افزارهای بیشتری بلد باشی صرفاً میتونی هنر و تخصصی که داری رو توش اعمال کنی. باور خود من اینه که اگر الان قرار باشه یه پوستر کار کنم، که قراره در یک نمایشگاه کشور استفاده بشه، اگر نرمافزار سیستم نداشته باشم روی کاغذ با ابزارها باید بتونم آماده ش کنم. و اون تبدیل بشه به یه نمایی که ازش عکاسی کنن، پرینتش کنن و استفاده کنن. اوایل گرافیک ایران همین اتفاق میافتاد که نرمافزار خیلی رواج نداشت. اساتید خود ما آثارشونو نشون میدن که روی کاغذ کلاژ کردن و بقیه مراحل رو انجام دادن.
+حتی نمونه هنریش رو جواد جان اگر یادت باشه، مثل بنر نویسی ها، با کاغذ میکشیدن و این رو در سایز بزرگتر پیاده میکردن.
-این رو از این جهت میگم که متوجه باشیم که نرمافزار صرفاً یک ابزار هست.
+اون بن مایه باید باشه.
-بله تو علم گرافیک رو داشته باشی باید بتونی با هر چیزی محصول رو تولید کنی. فقط من دارم به تو پتانسیل اضافه میدم.
+یه سوالی که خیلی دلم میخواست ازتون بپرسم این بود که مثلاً در بحث طراحی لوگو، خود من آدم خلاقی نیستم، در تحلیل دیسک و ام بی تی آی یا آدم برونگرا هستم، خیلی آدم هنری نیستم و خطم هم خیلی خوب نیست. اعتراف میکنم و احساس میکنم مقداری ارثی هست. مطالعه و تحقیقم کردم و متوجه شدم که افرادی که مثلاً این سری ویژگیها رو دارند سری ویژگیهای دیگهای درشون پررنگ هست.
مثلاً من تا الان برنامه نویس برونگرا ندیدم چون برنامه نویسی ذات با ثبات میخواد، آدم ریزبین میخواد. یعنی مثلاً یک خط رو در برنامهنویسی بنویسه دوباره پاک کنه و ادامه بده. من در جریان انتخاب رشته هم ه تحقیق میکردم به کارهای ریز علاقه نداشتم الکترونیک هم خوندم و مثلاً زمانی که کار ما لحیم کاری پایه بود گاهی اعصابم به هم میریخت و لحیم رو میکشیدم و همه پایه ها اتصال کوتاه میشد و دود بلند میشد! ولی مثلاً بحثهای اجرایی و کارهای راهبردی رو خیلی بیشتر دوست دارم.
حالا من که این بن مایه رو ندارم، یادمه از بچگیم نداشتم و زن داداشم که هنرش خوب بود اتود های هنر رو قبل کلاس برام میکشید، که نمره بگیرم، من میتونم در کار هنر وارد شم و طراحی لوگو انجام بدم؟ یا بیخیال شم برم سراغ یه کار دیگه یعنی میخوام بپرسم خلاقیت مقدارش اکتسابی هست؟! یعنی با مطالعه میتونم کسبش کنم؟ و خلاق بشم یا کلاً باید ببینم ژن این کارو دارم یا نه؟ مثلاً من خانومم اتی هنرش خوبه و ابتدای خوبی میکشه ولی من اینطور نیستم.
-متوجه منظورتون شدم. چیزی که من از اساتید و بزرگان شنیدم اینه که هر کدوم از مواردی که اشاره کردین میتونه با تمرین حاصل بشه، یعنی اگر شما خطتون خوب نیست با تمرین میتونین کار مورد نظر رو انجام بدین. چیز عجیبی هم نیست. همه چی ورزیدنی هست. یعنی مغز شما باید کار رو یاد بگیره دست شما تمرین کنه تا عادت کنه. من حتی شنیدم در خوانندههای مطرح هم کسانی بودند که صدای خوبی نداشتن اوایل ولی با تمرین به اینجا رسیدن.
+منم اولین باری که رفتم جلوی دوربین و تجربه کردم، کار خراب شد و با خودم گفتم شاید من آدم این کار نیستم.
-علاقه داشتی؟
+خیلی.
-همین مهمه که تو به این برسی که به این کار علاقه دارم یا ضرورتش رو دارم یا به هر دلیلی باید این کارو انجام بدم، این مهمه در هر چیزی شما اگر ورزش هم بخوای بکنی تا به این ضرورت نرسی، نمیشه. اون علت اگر محقق بشه شما میتونین کوه هم فتح کنین.
+یعنی کسی که ویژگیهای یه آدم هنری هم نداره اگر تلاش کنه میتونه طراح خوبی بشه؟
-بله چیز عجیبی هم نیست انسان و هویت آدمی این پتانسیل رو داره. چیزی که من میفهمم اینه که همه ما این بالقوهها رو داریم بعضیاش پررنگتره حالا به جهت اکتساب یا هر چیزی پر رنگ تر شده، مثلاً من مادرم از بچگی برام نقاشی میکشیده و اگر نمیکشیده شاید من الان به فضای هنری علاقه من نبودم. این اتفاق افتاده و منم به سمتش رفتم. حالا برادرم مهندس عمران خواهرم زیست خونده و…. و اصلا ربطی به هم نداره ساختار. یعنی میگم غلبه جوی که در اطراف توئه میتونه شما رو به سمت چیزی سوق بده.
+یعنی مقدار برون مایه هست ولی اینطوری نیست که بگیم فقط این مهمه. میتونی پیداش کنی روش قفل بشی.
-حتی همین گلدونهایی که داریم رو، من اگر ببینم یکیش پژمرده شده ولی تنش سالمه نگهش میدارم و در شرایط محیطی مناسب بهش کمک میکنم تا دوباره جوونه بزنه! شعاری هم نیست و تجربه خودمه و چیزیه که برام اتفاق افتاده. میخوام بگم شما هم با این خط زیبا میتونی تمرین کنی!
+من زمان مدرسه هم روی کاغذهای پوستی خیلی تمرین کردم ولی احساس کردم استعدادش نیست و باید برم نقطه قوتهامو پیدا کنم! جواد جان میدونم که فتوشاپ رو داری تدریس میکنی چه برای مجموعههای عمومی و چه برای مجموعههای خصوصی چه جوری باید یادش بگیریم؟! الان یه نفر بخواد کار فتوشاپ شروع بکنه و با ابزارهای فتوشاپ، چطوری شروع کنه و چیکار کنه؟ اول کارآموزی بکنه یا اول مبانی رو ببینه یا اول رایگان کار کنه؟ از کجا شروع کنه؟
-پس الان دو تا سوال شد. اگر مسئله نرمافزار آپارات و یوتیوب پر از ویدیو آموزشی هست. اصلا ضرورت نداره که شما در شروع مسیر کلاس ثبت نام کنی. برای کلاس رفتن هم اگر کسی باشه که دغدغه داشته باشه، چیزی بیشتر از اون ویدیوها به تو یاد بده، خوبه. کلاس رفتن ضرورتی نداره و از این لحاظ خوبه که ساختار رو به صورت منظم از اول تا آخر یاد میگیری. چون اگر بخوای رایگان پیدا کنی ممکنه اول یا آخرش رو از دست بدی. ولی با این گستره آموزشی لازم نیست درگیر کلاس بشی. ولی این هم بگم که صرفاً نرمافزار یاد گرفتن تو رو تبدیل به اپراتور میکنه، فوقش اینه که بلدی چند تا قطعه رو با هم ترکیب کنی و یه طرح در بیاری، که اگر من طراح اون رو ببینم میگم مورد خوبی نیست.
اینطوری حیفه و اگر واقعاً علاقه داری به فتوشاپ و گرافیت شدن ۱ تا ۲ سال بپرداز به گرافیک، یعنی علم گرافیک رو یاد بگیر. مثلاً وقتی داریم راجع به کارگردانی صحبت میکنیم کلی علم پشت اون فیلم هست، کارگردان نویسنده و همه یه علمی داشتند و اون فیلم تولید شده، و من بدون اون علم نمیتونم فیلم بسازم برای گرافیک هم دقیقاً همینطور هست. اونجا دوربین باید دستم بگیرم و اینجا باید با نرمافزار فتوشاپ کار کنم. نه به کسی که دوربین دستشه میشه گفت کارگردان و نه به کسی که نرمافزار دستشه میشه گفت گرافیست، هر دو علمی دارن، علم کارگردانی و علم گرافیک.
+آقای جواد خانی عزیز، علم گرافیک رو چطوری فرا بگیریم؟
-با فرا گرفتن مبانی در ابتدا چون ما یه سری مبانی داریم که در گرافیک مهم هستند مثل مبانی رنگ، ترکیب بندی و… اینا مواردی است که در هر زمینه گرافیک که بخوای وارد بشی و کار کنی باید بلد باشی. چیز عجیب غریبیم نیست و اون جنبه اولیه که شما فرمودید یعنی خلاقیت یه چیزه پایهای هست که همه یک مقداری ازش رو دارن، حتی آدمی که خلاقیت هنری صرف باشم حتی وقتی قابی رو بخواد در خونش بزنه، برای تنظیم قاب خلاقیت را به خرج میده این اون چیزی هست که قابل پرورشه. یه بخش جدی از کار برای بچههایی که وارد گرافیک میشن و من در دانش پژوههای خودم این رو میبینم، اینه که تکنیکها رو بلده، ولی خلاق نیست. این واقعاً تمرین خلاقیت میخواد و من خودم کلاس ایده پردازی و خلاقیت شرکت کردم.
+مثلا وقتی کمبود خلاقیت داشته باشی چی میگن؟
-مثلاً میگن اگر موضوع ما همین گلدون باشه چطوری میتونیم به ابعاد مختلف اون نگاه کنیم، برعکسش کنیم، شاید به خودش هم نپردازیم و به حاشیهاش بپردازیم. یعنی این سوژه به تو راهکارهایی میده.
+که نگاهت رو عوض کنی.
-یعنی مثلاً کل کار واقعاً اینکه من گلدون کوچیک یا بزرگ کنم و یه متنی کنارش بذارم نیست. نمونههای موفقی میبینیم که تکنیک معکوس سازی در اون تاثیر داشته. یه جاهایی حتی لازمه دست به قلم بشی و یه چیزی بنویسی مثلاً یه شعار، تا بعد از اون شعار به محصول برسی. اشتباهی که الان انجام میشه اینه که به یک تصویر میرسن و بعد براش دنبال جمله میگردن. الان داریم راجع به بچههای لایه دوم هنر صحبت میکنیم که مقدار گرافیک یاد گرفتند، اونا چون هنر و تکنیک رو تا حدودی یاد گرفتن، از فضای تولید محتوا خلاقیت دور شدن.
اون کسی که اینا رو بلده و خلاقیت نداره یه نوع عیب داره و اون کسی که داره کارهای دیگرو بازپروری میکنه یه مشکل داره. ولی داریم در بین دوستانمون اساتیدی و کسی که خلاقیتش در سطح خوبیه، ولی خیلی کارای تکنیکی آنچنانی هم شاید انجام نمیده. اما کارهاشون در سطح خوبی دست به دست میشه و من خودم شاگردشون بودم. و این افراد بیشتر روی خلاقیت و محتوا کار کردن. میخوام بگم صرفاً اینکه ما محدود بشیم به نرمافزار، یا اینکه بگیم تکنیکها رو بلدیم کافی نیست، و نباید اینجا متوقف بشیم. یا باید همزمان پیش بری یا اگر یک مرحله رو متوجه شدی بری مرحله بعد و در اون رشد کنی.
+در قسمت قبل که با امیرحسین طیبی صحبت کردیم به ایشون این نکته رو گفتم که خیلی از دوستان من بودن که در تایپ و تکثیر کار کردن و خیلی نرمافزارهای متفاوت بلد بودن، اما خیلی خلاق نبودن و دنبالش نبودن، و این واقعاً یه آفت محسوب میشه. یعنی منظورتون اینه که تا این مرحله کار رو برسونیم ولی حواسمون باشه که اصالت با محتواست.
-محتوا خیلی خودنمایی میکنه در خروجی خوب ولی تکنیک در رسانه مهم هست. اما بالاخره مخاطب حرفهای و یا مشتری که کار تو رو دنبال میکنه تکنیک خوبم از تو میخواد و ما ناگزیریم تکنیک رو خوب بلد باشیم. یا کاری که خیلی در ایران اتفاق میافته و من میبینم، در خارج از کشور تیمهای پروژه میاد و هر کسی کار خودش رو میکنه، و من هم نظرم همین هست که من اگر میخوام تکنیک کار کنم باید در حوزه تکنیکی خودم عمیق بشم و یه نفر دیگه که در حوزه محتوا عمیق کار میکنه کار محتوا رو انجام بده.
ولی در ایران این وجود نداره چون صرفه اقتصادی نداره، مثلاً من اگر بخوام ۵ تومن برای پوستر بگیرم باید ۲ میلیون تومان بدم برای محتوای کار و این برام صرفه اقتصادی نداره. یا باید یه تیم بشی و پروژههای بزرگتر بگیری یا اگر فریلنسر هستی خودت این موارد رو بلد باشی. البته به همون نسبت ممکنه کار ضعیف پیش بره. یعنی پیشنهاد اول اینه که ما یه گروه داشته باشیم که هر کس تخصص خودشو انجام بده ولی اگر این نبود خودت باید همه کارهای ادمین پیج، تولید محتوا، گرافیک و… رو انجام بدی.
+تو فیلمبرداری هم همینه، مثلاً ما در فیلمبرداری فردی داریم که بهش میگن فوکوس من! در محیطهای حرفهای ایشون فقط فوکوسها رو تنظیم میکنه. یعنی یکی از مولفههای فیلمبردار حرفهای اینه که فرد بتونه به صورت حرفهای فوکوس رو تنظیم کنه. البته الان به لطف هوش مصنوعی این تنظیم فوکوس انجام میشه. ولی در دوربینهای قدیمی یکی از چالشهای ما همیشه این بود.
این مسئله رو هم بگم و بحث رو جمع کنیم. این مشکل خلاقیت که شما اشاره کردید در همه حوزهها هست. مثلاً افراد میگن من سنارنویسی فیلمنامه نویسی و تدوین بلدم اما نمیتونم کاری رو بسازم که وایرال بشه. مثلاً خود من در دوران کاریم فقط یک محصول تونستم تولید کنم که وایرال بشه و همه بپسندن، اون بحث خلاقیت که شما گفتین در این حوزهها هم میتونه استفاده بشه.
این بحث خلاقیت در همه حوزهها مثل نویسنده، حتی گریمور و… هم میتونه مهم باشه. خیلی مهمه که ما خلاقیت رو تمرین کنیم. نمیدونم با بچههای عصر دیدنی در مشهد آشنا هستید یا نه، ما چه بخواهیم چه نخواهیم کارمون رو مهارتهای سخته و مهارت نرم برامون تعریف نشده و مشتری برای مهارتهای نرم پول نمیده و عملاً شخصی رو برای مهارت نرم استخدام نمیکنن. دم حسام گرم در عصر دیدنی، اما من الان داشتم توجه میکردم که اگر این مهارت نرم پررنگ بشه چه کارهای خفنی میشه باهاش انجام داد! میشه باهاش نیروهای حرفهای استخدام کرد یا پول خوب از گرافیک درآورد. یعنی خلاقیت ۲جزو مهارتهای نرمه که نمیشه براش سنجش گذاشت! مثلاً برای فتوشاپ میشه گذاشت، در فنی حرفهای مثلاً بگیم نمرهاش انقدر شده. این حوزه خلاقیت به نظر من در همه فعالیتهای دیجیتال مهمه و بعدا در زندگی هم اهمیت داره و اگر بتونیم روش کار کنیم، میتونیم کار های خلاقانه با قابلیت وایرال شدن بسازیم.
-علاوه بر اینکه به وایرال شدنش کمک میکنه میتونه خروجی سریعتری هم در اختیارتون قرار بده. چون یه تایمی معطل میمونیم که قراره چی بگیم؟! مثلاً موضوعی درباره غزه مطرح شد و حالا باید بگیم که به کدوم جنبش بپردازیم. مثلاً نسل کشی؟! خب حالا راجع به کدوم جنبه نسل کشی صحبت کنیم یعنی اینکه چقدر ظالمانه است یا اینکه نسل چه جوری قراره جایگزین بشه؟! یعنی اینا هی باید ریز بشه که بفهمی میخوای چی بگی و وقتی فهمیدی و اون فهمت رو تبدیل به محصولی در گرافیک و رسانه کردی، حالا بچهها گرافیک میشینن و محصول رو تحویل میدن.
+یعنی کاملا میدونی که میخوای به کدوم جنبهها و چه چیزایی بپردازی.
-بله و اینطوری کارت به جای مثلاً سه هفته دو روزه جمع میشه! چون کار مثل یک لقمه آماده شده و تو تمرکزتو میذاری که چطوری این رو به بهترین شکل ارائه بدی.
+جواد جان به من بگو که دوره آنلاین فتوشاپت چطوری هست حضوری یا آنلاین؟ گرافیک یاد میدی؟! یا ابزار؟! یا خلاقیت؟! این مسائل رو خودت حل کردی در آموزشات؟! چون فکر کنم همه به خاطر ابزار میان سراغت. یعنی کسی به خاطر مهارت نرم نمیاد.
-بله کلاس ما کلاس آموزش فتوشاپه، تازه شروع شده و به بچهها گفتم که من دغدغم اینه که علاوه بر فتوشاپ چیزای دیگه هم به شما یاد بدم! اما کلاسی که شما از من خواستین کلاس فتوشاپه! قرار صفر تا صد نرمافزار هم به شما یاد بدم اما بدونید که واقعیت چیز دیگهای هست، چیزی که من بهش بعد این چند وقت رسیدم اینه که کنار فتوشاپ به بچهها تمرینهای چالش برانگیز بدیم! یعنی مثلاً یه جا با ترکیببندی درگیر بشن یه جا با محتوا و… مثلاً اگر ابزار رو یاد دادیم تمرین رو طوری بدیم که با ترکیببندی درگیر بشن. عین همون رو انجام بدن و بعد بیان راجع بهش صحبت کنن، و به این رسیدم که مهندسی معکوس در این زمینه میتونه کمک کنه.
+شما دانشگاه هم که میری مثلاً عکاسی جلسه اول راجع به تاریخچه عکس و… بهت یاد میدن و با خودت میگی ما فکر میکردیم که در عکاسی قراره پروژه عملی انجام بدیم و مثلاً کویر گردی و…. شرکت کنیم.
-بله زمانی که مبانی رو بهشون دادیم بعد از چند جلسه باید یه کار عملی هم انجام بدن، و یه خروجی داشته باشن، اینطوری خودشون هم علاقه بیشتری دارن. اونایی که به نتیجه میرسند که خوشحالن و اونایی هم که نمیرسن چالشهاشون رو در میارن و متوجه میشن. تمرین میکنن و اصلاح میشه.
+پس تلفیقی کار کردی که واقعاً به دردشون بخوره.
-بله مثلاً نمونه کارهای خوبی که اساتید و آدمهای موفق دارن رو میگم نگاه کنید و به این فکر کنید که چطوری این رو ساختن؟! به ایده ش بپردازید که ذهنتون درگیر بشه و بعد در اجرا و ترکیب و رنگش دقت کنید و سعی کنید عین همون اجرا کنید. بعضیا ممکنه در این عین کار اجرا کردن مشکل داشته باشند که بعد تمرین میکنن.
+آقا جواد خانی گل، برسیم به قسمت جذاب پادکست که کسب درآمد هست شما از گرافیک کسب درآمد داری و چطور این کارو میکنی؟! فریلنسی و اینکه چطوری پروژه میگیری؟ میخوام بچهها یاد بگیرن. من خودم خیلی پروژه گرافیک نمیگیرم چون آدم هنری نیستم و بیشتر پروژههامون ویدیوگرافی هست ولی پروژه گرافیک برامون میاد، شما چطوری از این راه پول در میاری؟
-من اولش که فریلنس تنها بودم و در خونه کار میکردم و پروژه میگرفتم پروژههامم از کسایی که من رو میشناختن میگرفتم.
+دوباره این بحث ارتباطات پیش اومد! ما مکرراً به این نقطه میرسیم که همه شروع و نگه داشت کارشون با ارتباطاتشون هست.
-ما اصطلاحی توی بیزینس داریم به عنوان حلقه گرم و سرد و میگن اگر شما حلقه گرمتون رو مشتری کنید حلقه سرد هم مشتری میشه. من اون حلقه گرم رو مشتری کرده بودم مثلاًمن اون حلقه گرم رو مشتری کرده بودم مثلاً دوستم مغازه داشت و پوستر میخواست، بعد از اون هم معرفی میشدم.
به مرور این حلقه گسترش پیدا کرد تا الان که از استانهای مختلف کشور زنگ میزنن، و میگن ما کارها و پروژههاتونو دیدیم و این پروژه رو داریم. شاید این بدآموزی داشته باشه و نکته بدی باشه اما من یک بار هم بازاریابی نکردم شاید برای گسترش کارم نیاز باشه اما کلاً از ارتباطات پروژههام رو گرفتم.
+در حقیقت بازاریابی کردی اما مستقیم نبوده.
-بله مثلاً پیج شخصی خودم بوده که مخاطب کارای منو دیده و متوجه شده من گرافیستم و این کارهامه و مشتری شده.
+جواد جان، من هم همه پروژههام از این حلقه گرمی هست که میگی.
-بله و مخاطب اون کار رو دیده یعنی اون حلقه گرم بوده، در فضای مجازی حضور داشته و کار من رو بازنشر داده، افراد دیدن. یعنی میخوام بگم بازم غیر مستقیم بوده و همون حلقه گرم کار رو انجام داده، و تا الان رزق ما رو رسونده.
+آقای جواد خانی، این بازاریابی غیر مستقیم از این لحاظ مهمه که ما در قسمتهای قبلی پادکستمون هم به این نتیجه رسیدیم که ورود، نگه داشت و تقویت کار به این ارتباطات وابسته است و روابط عمومی مهمه. شما و همه مهمونامون همین رو گفتین. مثلاً حتی مهمون قبلیمون خانم جهانبخش این رو گفتن که از ۳ یا ۴ کانال همزمان شماره ایشون برای مخاطب فرستاده شده! این ارتباط خیلی قوی بوده نکته خیلی مهمی بود و من خودم به این رسیدم. من خودم از بازاریابی مستقیم نتایج خوبی نگرفتم چون مثلا ارزش خودت رو میاری پایین، بازی دو سر باختی که اگر شروعش کنی نمیتونی تمومش کنی.
-دقیقاً وقتی مخاطب از این ارتباط غیر مستقیم به شما میرسه موزه بالا به پایین نداره و با یک نیاز سراغ شما میاد.
+بله و موضع پایین به بالا داره و تخفیف هم خیلی نمیخواد.
-و شما قرار نیازشو برطرف کنی و حتی برای قیمت هم اینطور پیش میرید، که خودتون میپرسید با چه قیمتی قراره کار کنم؟! و تو میتونی قیمتی بدی که استاندارد باشه. وقتی تو میشینی و فرد با نیاز سراغ تو میاد مثل وقتیه که میری مغازه و میخوای خرید کنی و تو وقتی تو میشینی و فرد با نیاز سراغ تو میاد مثل وقتیه که میری مغازه و میخوای خرید کنی و اون فرد میتونه محصول تو رو انتخاب کنه. در خیلی حالت بهتریه و بنا به تجربهای که داشتیم وقتی ما میریم سراغ کسی واقعا یه جایی بیاحترامی میشه یا پول پرداخت نمیشه، و اصطکاکی که ایجاد میکنه نمی ارزه. شما تو دفترت میشینی، شبکه را گسترش میدی و اعتمادسازی میکنی که مخاطب تو رو ببینه.
+من میگم یه تعداد نمونه داشته باشی، که یه نفر میخواد از بیرون ببینه.
-شما اگر نمونه نداری برای خودت کار بزن! مثلاً برای آرم کیک پزی و بزار تو پیجت کسی نمیپرسه که این برای کجا بوده؟! بر فرض هم اگر پرسیدن میگی تمرین بوده. فرد میگه آفرین تازه کاری ولی تمرینات عالیه! و میتونی با ما کار کنی. یعنی ویژگی حساب میشه. یعنی ارزون کار کردن به نسبت، رزومه، تجربه واقعاً مهمه. سابقه کار پختگی تو رو میرسونه. در پاورقی اینو بگم که انصاف داشته باشیم و ببینیم این کار واقعاً ارزش این مبلغ رو داره.
میشه زمانی باشه که شاید تو زمان زیادی برای کار نذاشتی ولی یه مدت طولانی رو زحمت کشیدی تا به این نقطه برسی، مثلاً من نمونه کاری که یه روزه به مخاطب میدم لازم نیست حتما یه هفته روش کار کنم چون مخاطب میدونه که جواد خانی یه سابقهای داره، مثلاً اینطور نیست که بگه چون یه روز روش کار کردی به جای ۵ میلیون تومن ۲ میلیون تومن هزینه بهت میدم. مخاطب میدونه داره به کی سفارش میده و حتی به تویی که تجربه کمتری داری هم واقف هست.
اگر هم نمیدونی چقدر باید هزینه بگیری از دو سه نفر بپرس و کار هات رو نشون بده و هزینهاش رو سوال کن. دوستان خیلی به من پیام میدن و این سوال رو میپرسن که برای این کار چقدر هزینه بذارم و من میگم با توجه به تجربه و کارت مثلاً به جای ۱۰ تومن ۵ تومن باشه. که برای هر دو طرف بیارزه.
+خیلی درسته. مثلاً یه پیشنهاد اینکه برای برندهایی مثل رانی ویدیو تولید کن و تگش کن، اون برند ویدیو تو رو استوری کرد و بعد به واسطه همون ویوهای ویدیو رفت بالا و مسیر زندگیت عوض شد. یعنی میتونه یه دفعه ضریب به کارت بده و خیلی نکته مهمیه. اینکه ما کارها رو برای خودمون بزنیم.
-بله اینکه اگر دنبال رزومه هستی منتظر سفارش نباشی. تا نمونه کار نداشته باشی مشتری نمیاد و تا مشتری نداشته باشی رزومه نداری.
+جواد جان، برای این بازاریابی مستقیم مثال دارم، فردی رو میشناختم که تو دو تا حوزه کاری شکست خورد به خاطر اینکه بازاریابی مستقیم میکرد و اعتقاد داشت بازار اون کار اشباع شده! به من میگفتم همکارای تو روزی ۲۰ تا پروژه دارند و علتش رو بعد از تفسیر و تحلیل این تشخیص دادم که به علت بازاریابی مستقیم کار شکست خورده. بازار هم بیرحمه و در کار شکست میخورد و میگفت من برای این مسیر ساخته نشدم. در حالی که اگر بازاریابی غیر مستقیم را جلو میبرد شاید خیلی موفق تر بود.
+پس تو الان بازاریابی مستقیم نداری و فقط از حلقه ارتباطیت کار میگیری؟! و با روابط عمومی؟
-بله.
+تیم داری جواد؟! یعنی برندی داری؟! یا چند تا فری لنسر هستید که با هم کار میکنید؟
-در فضای گرافیک که اسممون میلان هست که برای مخاطب مشهدی آشناییت بیشتری داره، میلان چیزی هست که نه به اندازه خیابون بزرگه و نه به اندازه کوچه کوچیک یه چیزی بین این دو هست! یه مسیر ترددی در مشهد هست که دو پیاده رو کنارش داشته باشه و همزمان دو ماشین بتونن از کنار هم رد بشن. از اینکه کوچکتر بشه میشه کوچه. وجه تسمیه ش هم اینه که جریان توش داره و مورد نیاز مردمه و حرکت و پویایی داره و برای مخاطب مشهدیمون هم آشناییت داره.
+این اسم رو باید برای پروژه میذاشتیم که آموزش فتوشاپ به لهجه مشهدی بود! من اونجا با جواد خانی آشنا شدم و خیلی پروژه خوبی بود. متوقف شد و چرا؟
-بله وقت نداشتیم و واقعا یه پروژه مستقل بود. اینکه بخوای بلاگری بکنی و محصولی در اینستا داشته باشی باید شغلت باشه و من برای این کار باید پروژههام رو کم میکردم و نمیگم درآمد هم نداشت چون اگر پیش میرفت شاید درآمد خوبی هم داشت اما من دغدغم و انتخابم این بود.
+من یه دوستی دارم به اسم محمد که درونگراست و خیلی ارتباطی با کسی نداره ایشون تولید محتوا رو شروع کرد، و مثلاً تکنیکهای فتوشاپ در ویدیو توضیح میداد و داخل پیج میذاشت. میگفت من این پیج رو رها کردم اما هنوزم کسایی هستن که دایرکت میدن و میگن شما کارت طراحی میکنین؟! به نظرم درآمد دلاری هم حتی از این پروژه داشت و خودش یه بازاریابی بود. هیچ وقت نگفته بود که من پروژه میگیرم اما به برکت اینکه آموزش میداد پروژه هم میگرفت چون مخاطب میگفت حتماً ایشون کارو بلده.
-من هم با اینکه کار رو تا هزار فالوور در پیج بیشتر پیش نبردیم اما در همون دوره فتوشاپی که داشتیم ۱۰ ۱۵ نفر از اون پیج اومدن. کلی دایرکت داشتیم و سفارش هم داشتم و قیمت میگرفتن.
+این خودش یه تکنیک بازاریابیه، یکی از بزرگان این کار که من پادکستشون رو گوش میکردم توضیح میدادن که ما آموزشها رو توی پیج گذاشتیم، فقط پایینش شماره گذاشتیم که اگر سفارش دارید میتونین از ما مشورت بگیرین. فرد اگر در گوگل راجع به طراحی سایت سرچ میکرد، و میدید ما داریم آموزش میگیریم از ما میپرسید که در ازای طراحی سایت چه مبلغی میگیریم؟
-این شیوه بهتر هم هست.
+میگفت حتی شرکتهای بینالمللی هم سراغ من اومدن. و ایمیلی دریافت کرده بود که کسی که برای طراحی سایت بهش درخواست داده بود و ایشون توضیح داده بود که هدف گذاری کاریش عوض شده، اما فرد همچنان اصرار داشت! ولی این خیلی بازار خوبیه مخصوصاً برای کسایی که دوست ندارن کارمندی کنن و بیرون برن، یه تکنیک بازاریابی هست که محتوای آموزشی تولید کنن و در کنارش بتونن جذب پروژه کنن. حریم چیه و چه خبری هست راجع بهش؟! گفتین در تیم میلان چند نفر هستین؟! فقط تخصصی گرافیک کار میکنین؟
-چیزی که از همه پر تردد تر هست در دفتر ما، لوگو و هویت بصری هست. تصویرسازم تو تیممون داریم و بنابراین کار تصویرسازی هم انجام میدیم جلد کتاب هم طراحی میکنم که یکی از کارهای مورد علاقهام هست. البته خیلی پر درآمد نیست. چون متاسفانه به قول یکی از اساتید اقتصاد کتاب اقتصاد فقیری هست. مگر اینکه بهش علاقه مند باشی. حقیقت چون تیم هستیم یه سری کارا مثل تصویرسازی طراحی سایت و… رو هم انجام میدیم، ولی پرتکرار خودم همون تایپو گرافیه، طراحی حروفه، لوگو تایپه، طراحی مجله و کتاب هست و…
و همه چی کار میکنیم، از پکینگ محصول و بیلبورد و سوشال مدیا و…
+یه سوال ازتون بپرسم که شاید برای بچهها هم جالب باشه. چه جوری فونت درست میکنن؟
-خیلی کار سختی نیست. برای طراحی فونت باید طراحی حروف بلد باشی، اگر بخوام خلاصه توضیح بدم شما باید به یک کاراکتر در حرف برسی، ۴ یا ۵ تاش هست که میتونه طراحی بشه، مثلاً ه دو چشم، که مثلاً حروف میتونه گرد باشه شکسته باشه یا….
از اون حرفای دیگه استخراج میشه که مفرداتش است و بعد مسئله اتصالاتش هست که کار مهمیه.
+من اینو عقیده دارم و تاکید میکنم که فونتها رو حتماً بخرید چون طراح براشون زحمت کشیده. مثلاً برای برند تجاری که میخوام استفاده کنم.
-بله دقیقاً گرونترینشون شاید ۱۰۰ یا ۲۰۰ هزار تومان باشه، پکیج ش.
+فکر میکنم رِر الان ۱۷۰ هزار تومن باشه.
-شما ۱۲ تا وزنش رو هم اگر طراح گرافیک نیستی نیازی نداری داشته باشی، اگر صفحه آرا باشی مثلاً میارزه که داشته باشی. کسی که بیشترین نیاز رو به این فونتها داره صفحه آراست. من خودم پکیج کامل رو نمیگیرم چون لازم ندارم، چند تا دونه شو شاید بخوام.
+امیدوارم این فرهنگ بشه و مردم فونت رو خرید کنن.
-بله، دزدی هست، زحمت کشیدن و گواهینامه یا لایسنس هم داره و کسی حق نداره بدون اجازه استفاده کنه.
+نکته دیگهای راجع به میلان داری که اضافه کنی؟
-راجع به فریلنسری فقط باید بگم که زمانی که شما تنهایی و تو خونه داری کار میکنی یه محدودیتی داری مثلاً ۵ تا پروژه در ماه میتونی بزنی، اگر میخوای ضریب بدی و پول بیشتری در بیاری ناچاری به سمت تیم شدن بری. اگر میتونی با چند نفر کار کنی که به عنوان کارمند کنارت باشند اگر هم نه حداقل چند تا گرافیست دورت داشته باشی و بینشون کار تقسیم بکنی.
+از قانون جمع استفاده کنی.
-چون من خیلی از دوستان رو دیدم که تنها کار میکنن و تنها پولشون رو در میارن اما اگر تیمی کار کنن به کارشون ضریب میدن. الان حریم رو مثال زدید اگر این طراحیها به سمت محصول بره ضریب هم پیدا میکنه.
+بله آدم وقتی دریافت پولش رو داره انگیزه پیدا میکنه. البته تمام کارها هم به خاطر آورده مالی انجام نمیشه. من خودم شاید کاری رو انجام دادم که آورده مالی زیادی برام نداشته اما اگر بتونم اون کار رو آورده مالی انجام بدم انگیزه بیشتری هم پیدا میشه.
-اگر تیم بشید و یا کسی رو به تیم خودتون اضافه بکنید آورده بیشتری داره.
+ کار تیمی خیلی کار خوبیه، آوردت بیشتره، وقت استراحتت با بقیه تعامل داری.
-من وقتی دفتر زدم خیلی کشش مالی نداشتم که نیرو اضافه بکنم اما به دوستام گفتم شما کاری که تو خونه دارین انجام میدین رو بیاید در دفتر من انجام بدید. میتونیم با همدیگه کمک بکنیم و همینطوری به ۱۵ نفر رسیدیم.
+بعد با هم تبادل هم دارید.
-اجاره رو هم خودم میدادم، اما تو پروژهها درگیر میشدم و درصدی رو میگرفتم. مثلاً اگر کسی موشن میخواست میگفتم انجام میدیم و پروژه رو به دوستم ارجاع میدادم. یا دوستم پروژه موشن میگرفت و کار گرافیکیشو من انجام میدادم.
+خیلی از دوستان منم هستن که پروژههاشونو به سمت من ارجاع میدن چون تخصصشون چیز دیگهای هست و وقتشون رو روی این تخصص نذاشتن، من پروژه رو براشون انجام میدم. یا خود من اگه بخوام تو موشن گرافیک کارمو توسعه بدم باید هزینه کنم و تجهیزات بگیرم، هم باید طراح اضافه کنم، ترجیح میدم دوستام کار رو انجام بدن.
-اصطلاحا برون سپاری میشه.
+بله من پروژه رو میگیرم و ایشون انجام میده. اصطلاحا فریلنسری میشه. خیلی جذاب هست. حریم چیه و در حریم چیکار میکنید؟من وقتی کارهای حریم رو میبینم لذت میبرم.
-حریم شرکت تازه متولد شده جواد خانی است از این دغدغه به وجود اومده که ما محدود طراحی نباید بمونیم و هم توصیه دوستانی که چند سال مثل ما گرافیست بودن و تولید محصول داشتن من رو به این سمت تشویق کردن، هم خودم اینو متوجه شدم که تو تا زمانی که یه محصولی مثل پوستر رو طراحی کنی یه دفعه اونو میفروشی، اما اگر اون تبدیل به این محصول بشه مثل کتیبه یا تندیس، اونو میتونی هزار بار بفروشی.
هم درآمد ضریب پیدا میکنه هم محصول دست مخاطب میرسه و جذابیت داره. از اینکه پول برای من طراح ارزش داشته باشه این برام ارزش داره که کارم دیده بشه. مثلا ببینی بیلبورد طراحی خودت رو استفاده کردن. نیروی کارت هم بیشتر و درآمدی که به مردم میرسونی هم بیشتر میشه. از یه جایی به بعد هم شاید تو خودت بشینی اما محصولی که قبلاً طراحی کردی همچنان در بازار فروش بره.
+مثل یوتیوب که ممکنه دو سال دیگه ویدیوت برات درآمد داشته باشه.
-از طراحی صرف آدم یه سقفی رو میتونه پر کنه اما در محصول این سقف بلندتر میشه.
+حریم الان به چه سمتی رفته؟
-حریم به سمت تولید محصول رفته.
+مخصوصاً با همون محوریت تایپو گرافی؟! الان چند تا محصول طراحی آماده کردین محصولات بیشتر فرهنگی مذهبی هستند؟
-جمله معروفی که تبدیل به دغدغه من شده اینه که ما گروه فرهنگی هنری حریم هستیم و دغدغه من اینه که ارائه متفاوت از آنچه مرسوم هست داشته باشیم. مثلاً مرسوم بوده تا الان کتیبه به این شکل باشه، حالا یا به خاطر ضعف طراحهای این زمینه بوده یا از قبل همینطور بوده، این محصول با ارائه متفاوت نشون میدیم چه در گرافیک، چه در کاربریش. از حالت منفعلانهاش حتی در بیاد و به صورت فعال استفاده بشه. تا الان اون اتفاق داره کم کم شکل میگیره.
+من کاراتون رو خودم دوست دارم، خودم که داخل غرفتون اومدم یلی لذت بردم و کاراتون رو تک تک نگاه میکردم. واقعا کار متفاوتی بود.
-خداروشکر. تلاشم رو میکنیم. چون به نظرم این درسته، که ما یه دغدغهای داریم که صرفاً پول درآوردن نیست، یعنی قبل از اینکه دنبال پول باشم دنبال اون رسالتی هم که در زندگی خودم تعریف کردم. ما یه کاستی در زندگی مردم میبینیم با نگاه اعتقادی جدی تری که داریم و میخوایم اون نگاه و دغدغه رو در زندگی مردم جریان بدیم.
یه جای مخاطب از این غافل هست و من در حد خودم میتونم مخاطب را از این غفلت در بیارم. از اتفاقای مرسوم خسته شده نمیره سمتش، ولی بهش نیاز داره، یه خلایی در زندگیش داره، من شاید متوجه این خلا بشم و سعی میکنم ارائه متفاوت داشته باشم. یه قالب جذابتری طراحی کنم که بره و در زندگیها جاری بشه.
واقعا دغدغم الان برای حریم این نیست که پول در بیاریم، واقعا دغدغهام اینه که این رسالت محقق بشه و کنارش درآمد هم باشه. پولش هم که در بیاد دوست دارم نیرو اضافه بشه و بقیه هم درآمد داشته باشند چون باور شخصیم اینه که درآمد رسوندن به انسان موضوع مهمیه. نه اینکه انسانها رو متمول یا تجملگرا کرد نه بلکه همه انسانها چه مسلمان چه غیر مسلمان تحت فشار نباشه. انسان تا زمانی که از نظر اقتصادی تحت فشار نباشه میتونه انسان باشه جریان داشته باشه و خلاق باشه.
+ارسطو اینو میگه؟ ارسطو سه گام تعریف میکنه، در گام اولیه هم تعریف میکنه که انسان به یه سری نیازهای اولیه احتیاج داره، تا این نیازها تامین نشه نمیتونه کار خلاقانه انجام بده، زمانی میتونه کار خلاقانه انجام بده که از این نیازها فارغ بشه. مثلاً کسی که موسیقی خیابونی رو میزنه برای درآمدش زمانی میتونه کارای خلاقانه بکنه و کنسرتهای بزرگ بذاره فارغ باشه و با ذهن آرام این کارو انجام بده.
-به نظرم اگه خدا این پتانسیل به ما داده که میتونیم این اشتغال را ایجاد بکنیم باید این کارو انجام بدیم.
+یه سوال کلیشهای بپرسم از بعضی از بچهها میپرسیم که برنامهتون برای ۱۰ سال آینده چیه؟! این سوال رو میپرسم که با فانتزی آدمایی که دعوتشون میکنیم آشنا بشم. اولین نفری که واقعاً با پادکست بهش خوش میگذره خودمم. حتی دوستانم که چند سال باهاشون دم خور بودم، وقتی در پادکست راهپله باهاشون صحبت میکنم واقعاً لذت میبرم یعنی مخاطب اول این پادکست خودم هستم. یکی از چیزهایی که میخوام ازت بپرسم همینه که جواد خانی در ۱۰ سال آینده کجاست و چیکار میکنه؟!
نمیگم برنامت چیه چون خیلی سوال سختیه. دوست داری ده سال آینده کجا باشی؟! اگه برای خودم بخوام بگم من دوست دارم در ۱۰ سال آینده اون حوزه کاریم که دوست دارم رو ببرم جلو و یه درآمد خود پیش ران داشته باشم. یعنی درگیر پروژه نباشم که برام تبدیل به پول بشه. یک بیزینس داشته باشم که خودگردان باشه که من هر چقدر چاه کنی بلدم در زمین خودم انجام بدم. دوست دارم کارایی که علاقه خودمه با قدرت ببرم جلو و یه بیزینس خود پیش ران داشته باشم.
-برای من همیشه سوال سختیه. این سوالهای مربوط به هدف گذاری، خیلی آدمی نیستم که دور رو ببینم. در نظر من این هست که همه ما این رسالت کاری داریم و به سمتش حرکت میکنیم یک نفر به سعادت میرسه و یک نفر به فنا، هرچی میشه اسمشو گذاشت ولی یه هدف غایی هست که آدم ها همه دارن. من برای اون مسیر کاری رو که بلدم انجام میدم، موظفنم یه سری کار رو انجام بدم. مثلاً درآمد رسانی به بقیه برای من هدف لذت بخش و مقدس هست.
یکی از کارهای جذابی که دوست دارم در ۱۰ سال آینده اتفاق بیفته اینه که من یک گستره نیروی مستقیم و غیر مستقیم داشته باشم. دوست دارم کاری که دارم انجام میدم گسترش بدم. مثلا تبدیل بشی به هولدینگ. این میتونه یه اتفاق مبارک باشه. که اونا هم براشون توانمند سازی رخ بده، هم پول بهشون برسه.
+یعنی رشد کنن، درآمدم داشته باشند و حتی بعد که به تخصص رسیدن کسب و کار خودشون رو داشته باشن.
-دقیقا، این چیزیه که در ذهن من با مواردی که عرض خواهم کرد اتفاق میافته، مثلاً اگر صحبت از حریم میکنیم که محصولی ارائه بدیم، و کاربردی و کار راه انداز باشه، اون محقق بشه و بعد تکثر پیدا کنه، و تبدیل به یک مدل بشه و این مدل شدن برام موضوعیت داره. یعنی به یک مدل برسیم در فضای فرهنگ مذهبی که از این حالت منفعل بودن خارج بشه. در مسیرش هستم، اما در ده سال اینده اگر به این هدف نرسم، احساس میکنم به چیزی که در این دنیا دنبالش بودم نرسیدم. ان شاالله خداوند هم کمک کنه. اما این مدل برام خیلی مهمه، حتی در فضای گرافیک هم دنبال مدلی بودم برای یک طیف آدم خاص.
+کلا جواد خانی ذهن استراتژیکی داره.
-دوست دارم این اتفاق بیوفته، اون خلأ ای که دیدم و یه جاهایی خودم آسیب دیدم، حتی هنوز برخورد دارم باهاش و مشکل هست، یه نقشه راه و یه استراتژی باشه براش. به نظرم اگر کسی یه مسیر رو بره و متوجه بشه که توی اون شغل میتونه یه کاری رو ارائه بده و به یه عدهای کمک کنه اون هدفش رو انجام داده. حتی اگر اون مسیرو من شروع کنم و به نهایتش هم نرسم ولی کسی اون مسیر رو ادامه بده، هم خوبه هست.
+حداقل از خودت راضی هستی و میگی برنامه من این بود. جالب بود، یه مدل سازی موفق برای کسب درآمد دوستانت، خودت، و قوی شدن اونجا که هم توسعه منابع انسانی داره منابع مالی برای خودت و بچههایی که اونجا کار میکنن، خیلی خوب و استراتژیک و درجه یک بود. من خیلی کیف کردم و لذت بردم. ممنون که اومدی. اگر نکتهای داری بگو.
-چیزی که من متوجه شدم، چون کارآموز زیاد داشتم، و درس میدادم، بچهها در سنهای متفاوت رشتههای متفاوت و حتی عقاید متفاوت این گنگی خیلی اذیتشون میکنه، اینکه آدم نمیدونه از کجا شروع کرده و به کجا باید برسه، یا آدم توی مسیری که قرار میگیره حالا از سر علاقه یا چیز دیگهای، نمیدونه چقدر این مسیر درسته، اصلاً به نتیجه میرسه و کی به نتیجه میرسه؟!. توصیه من به بچهها اینه که با آدمهایی که تجربه کردن و نه فقط درسش رو خوندن، حرف بزنید. بگی تو این رشتهای که شما تجربه دارید و عمرتون رو گذاشتید دستاوردتون چیه؟
+معایب و مزایاش رو بگه.
-بله، و واقعاً تجربه اون فرد رو استفاده کنه. من پدرم بهم میگفت که مثلاً این کار رو نکنم و من میگفتم باید خودم تجربه کنم اما الان در ۳۰ سالگیم اینو متوجه میشم که اگر از تجربه دیگران استفاده نکنی واقعاً خسران هست. مثلاً فردی به شما توصیه میکنه که من این مسیر رو تجربه کردم و پاسخ خوبی نگرفتم اگر میخوای کار کنی بهتره از یه مسیر دیگه استفاده کنی.
+راه پله دقیقاً همینه مثلاً اگر میخوای این مسیر رو بری، من این مسیر رو چند سال پیش رفتم.
-اگر بتونید این رو برسونید عالیه.
+ماهیت و وجود این پادکست همینه. مثلاً مهمونای ما راجع به این صحبت میکنن که من ۳ ساله تو کار بازاریابی هستم و به نظرم بازاریابی غیر مستقیم بهتره.
-دقیقاً مخصوصاً نسل بعد از ما دوست دارم خودشون برن تجربه کنن اما واقعاً خبری نیست.
+وقت و عمر محدود هست.
-بله و خلاصه اینکه واقعاً از تجربه بقیه استفاده کردم، نکته بعدی که عرض کنم اینه که بچههای الان خیلی عجول هستن. مثلاً ۵ ماهه دارن گرافیک کار میکنند و دوست دارن درآمد داشته باشن. من بهشون میگم اجازه بدید یاد بگیرید، حداقل یه سال تجربه داشته باشید، من خودم پروژه بهتون میدم. اصلا صبر ندارن. واقعا در مسیر زندگی انسانی تا صبر نکنی پروسه چیزی طی بشه نتیجه نمیده! صبر کنید. اگر صبر نکنی دنیا مجبورت میکنه که صبر کنی.
+خیلی وقت ها هم ضررهای سنگینی متحمل میشی.
-من دو تا از کارآموزای خودم بودند که با هم اومدن و یکیشون خیلی استعداد داشت اما صبر نکرد و رفت. اما نفر دوم صبر کرد، آموزش دید و الان پروژه میگیره و درآمد داره و کنار ما داره دیده میشه و داره بهتر هم میشه.
+دم شما گرم خیلی خوش گذشت بهمون. من لذت بردم. و ممنون دعوت مارو پذیرفتی.