ماجرا های خانوم عکاس | حنانه جهان بخش | قسمت ۶

روایت مسیر رشد در عکاسی تا کسب درآمد خوب در این حوزه
قسمت ششم پادکست راه پله رو با خانم حنانه جهان بخش ضبط کردیم.
ماجرای علاقه‌مند شدنشون به عکاسی جالب بود و مسیری که برای جذب پروژه هاشون دارن خیلی بی نقص و دقیق بود.
توی این قسمت از پادکست راه پله دیگه برام قطعی شد که بهترین راه برای گرفتن پروژه جدید چیه؟!

متن گفتگو با خانم حنانه جهان بخش

+ .سلام دوستان خسته نباشید، وقتتون بخیر خیلی خوشحالم که یک قسمت دیگه در خدمت شما هستیم

امشب مهمونی داریم، که در اکتیو بودن و فعال بودن در کارشون، من کمتر کسی مثل ایشون دیدم، به عنوان مثال هر وقت اینستاگرام رو باز کردم، دیدم ایشون پست و استوری گذاشتن از پروژه جدید شون، بسیار پر انرژی و پر کار و خوش سلیقه هستن. خیلی دوست داشتیم در خدمتشون باشیم و بعد از مدتی کسالت بالاخره دعوت مارو پذیرفتن، و در خدمتشون هستیم. قراره سوال های جنجالی ازشون بپرسیم و میدونم به کار شما هم خواهد اومد، مخصوصا برای کسی که میخواد به حوزه عکاسی وارد بشه با گرایش ودینگ. دعوت کردیم از خانوم حنانه جهان بخش، خیلی خوشحالم از اینکه دعوت مارو پذیرفتید.

-ممنونم و تشکر، سلام و شب بخیر خدمت همه همراهان پیج آقای مشرف، خوشحالم که من رو دعوت کردید و خیلی خوشحالم که اینجا قرار دارم، جایی که بتونم به کسانی که در پیج شما هستن کمکی کنم و از تجربیاتم بهتون بگم.

+در ابتدای بحث خودتون رو معرفی کنید، چند سالتون هست، تحصیلات تون چی هست؟

-من حنانه جهان بخش، متولد یک خرداد هفتاد و هفت هستم، بیست و پنج ساله، بعد از پایان دبیرستان مستقیم وارد دانشگاه شدم و در رشته معماری تحصیل کردم. بعد از معماری حوالی سال ۹۸ با اتمام کارشناسی بنده، کرونا اومد و شرایط طوری بود که نتونستم ادامه تحصیل بدم. همون موقع ارائه پایان نامه هم، شرایط خیلی سخت بود و اساتید اجازه نمیدادن که ما کار کنیم و نمیشد باهاشون ارتباط برقرار کنیم. بعد از سال ۹۸ من دیگه ادامه تحصیل ندادم، و بلافاصله وارد عرصه معماری شدم برای کار.

+چیکار میکردید؟

-من دو سال تقریبا در حوزه معماری دکوراسیون داخلی و دفتر مهندسی هایی که در شهر وجود داره، شروع به کار کردم.

+دیزاینر بودید؟

-بله، اوایل بیشتر کار خدمات مهندسی بود که برای سازمان مهندسی بود، بعد از اونجا با مهندسی آشنا شدیم که در حوزه دکوراسیون داخلی کار میکرد، و بعد از اون حدود دو سال از پروسه های اجرا تا دکوراسیون داخلی من فعالیت میکردم. ولی طوری شد که من خیلی علاقه نداشتم که در اون فضا باشم و ارتباط بگیرم. مثلا ارتباط با کارگر هایی که همسن پدر و پدربزرگ من بودن، و اینکه من به عنوان فرد بیست ساله بخوام دستور بهشون بدم، برای اون قشر پذیرفتنی نبود. میگفتن چرا این خانوم مهندس شما غر میزنه و سخت گیره! و اون فضا من رو از خواسته درونیم یعنی هنری بودن دور میکرد، مثلا من رو ملزم میکرد هفت صبح از خونه برم بیرون و تا ساعت دو بعدازظهر سرکار باشم و من آدم کارمندی نبودم، با اینکه شرایط رفاهی خوبی داشتم.

+چقدر طول کشید؟

-دو سال تقریبا. و کم و بیش آماتوری عکاسی رو ادامه میدادم.

+یعنی وقتی در حوزه معماری وارد شدید همزمان عکاسی هم کار میکردید؟

-بله. من سال ۹۵ به محض اینکه کنکور دادم و دانشگاه قبول شدم، رفتم پیش کسی که برای بچه های عکاسی مشهد اولین هست، یعنی استاد گیلانی فر. ایشون بسیار فوق العاده هستن و اگر کسی میخواد در این زمینه فعالیت کنه، حتما اگر میخوان وارد عرصه جدیدی بشن در این زمینه کلاس های ایشون مثل جهشی هست که انگار شمارو از ابتدایی به دبیرستان می‌رسونه و راهتون رو پیدا میکنید.

+یعنی شما اولین بار با دنیای عکاسی در کلاس استاد گیلانی فر آشنا شدید؟! قبلش هیچی نمیدونستید؟

-بله، نه نمیدونستم، من زمانی که مدرسه میرفتم یه دوستی داشتم، اسمش مریم بود، و همیشه پنهایی گوشی میبردیم، و یواشکی از همدیگه و از چیدمان میز مون عکس می‌گرفتیم، البته انقدر قوی نبود که بگم متوجه شدم علاقه به عکاسی دارم، شاید پنجاه درصد بود. ولی بعد از کنکور به قدری به دوربین علاقه داشتم و دوست داشتم دوربین حرفه ای داشته باشم که اولین کادو برای تولدم بعد از کنکور در سال ۹۵ دوربین بود که توسط پدر و مادرم تهیه شد. با یک میلیون و هفتصد و پنجاه تومن، یک نیکون رده متوسط داشتم. همه چیز تقریبا متوسط بسته شده بود. و من وارد دنیای عکاسی شدم.

+یه نکته ای بگم، خیلی از بچه ها فکر میکنن میخوان علاقه شون رو پیدا کنن، باید حتما در اون حوزه باشن.

-نه لزوما.

+بله دقیقا، منم همون زمان یادم هست که برای تدوین، این نرم افزار های موبایلی رو، مثل ویوا ویدیو که تازه اومده بود رو داشتیم، اینستا و کپ کات و …. هنوز نبود و ویوا ویدیو هم نسخه کرک نبود. با همون هم تدوین میکردم و با همون تدوین میکردم و ازشون درآمد هم کسب کردم.

-خیلی خوبه.

+علاقم بود و واقعا نمی‌دونستم چطوری کار می‌کنه در ابتدا، ولی رفتم دنبال نرم افزار و آدم حتما باید دنبال علاقش بره. نباید بگه ابزارش رو ندارم و مثلا تا دوربین نباشه نمیتونم.

-من خودم زمانی که میخواستم دبیرستان انتخاب رشته کنم و وارد رشته ریاضی و فیزیک بشم، همیشه میگفتم من خیلی علاقه دارم به هنر و برم هنرستان و عکاسی بخونم، مامانم میگفتن ما رسم نداریم.

+و بچه هایی که تنبل هستن میرن هنر و تو درست خوبه، چرا باید بری هنرستان‌؟ و من با این تصور که باید یکی از مهندسین خانواده باشم وارد معماری شدم. ولی حقیقتا شاید اگر بخوام برگردم اگه علاقمو ادامه میدادم دستم جلوتر بود. الان هم از شرایطم راضی هستم با اینکه بلافاصله همون تابستون بعد از ورود به دانشگاه تصمیم گرفتم عکاسی رو حرفه ای یاد بگیرم، و از همون جا شروع کردم. یعنی همزمان با کارشناسی عکاسی رو به صورت آماتوری شروع کردم.

+خانوم حنانه جهان بخش الان دقیقا مشغول چه کاری هستید؟! یعنی اگر کسی ازتون بپرسه خودتون رو چطور معرفی میکنید؟

-من استودیو هنری دارم که تقریبا دو سال هست که به صورت رسمی کار می‌کنه و در حوزه پروژه های عروسی، صنعتی و تمام پروژه های عکاسی که در قالب ارائه خدمات به مشتری هست، کار میکنم. هر کدوم از بچه های گروه در یک حوزه فعالیت میکنن، مثلا من در حوزه عروسی فعالیت دارم، و آقای سعیدی در حوزه صنعتی.

+تمرکزتون فقط در عکاسی هست؟! یا کار دیگه هم دارید؟

-کنار این موضوع تصمیم گرفتیم فضای مجازی هم ادامه بدیم و برای پیج هایی که معرفی میشن و مارو قبول دارن تولید محتوا قوی هم انجام میدیم.

+اسم استودیو چی هست ؟

-استودیو هنری حنان.

+در استودیو حنان دوستان به صورت فری لنسری کار میکنن؟! یا همه اونجان و حقوق بگیر هستن؟! و سیستم چطوره؟

-تا اوایل امسال تقریبا، من به صورت پروژه ای با بچه ها کار میکردم، بچه های فیلم بردار و هلی شات و ادیت، همه به صورت پروژه ای حقوق دریافت میکردن، ولی از امسال حس کردم ترقی بیشتری در کارم به وجود اومده و بابت پروژه هایی که در ماه به سمت من میاد مطمئن بودم و تصمیم گرفتم حقوق بدم.

+ریسک بزرگی هست!

-واقعا ولی راضی هستم.

+چرا فکر میکنید اینطوری بهتره تا فری لنس؟!

-اول اینکه خیالشون راحته سرماه حقوق دارن و اطمینان خاطر دارن، این مهم هست در حوزه کاری من. مثلا نیرویی که الان داره با من کار میکنه، خانوم محمودی، نیرو پر تلاش و پرکاری هست، اوایل میخواستم با ایشون به صورت پروژه ای کار کنم، اما وقتی انرژی شون رو دیدم، با خودم گفتم چقدر خوب میشه اگر از این انرژی من در راستای هدف استفاده کنم و ایشون رو همیشه نگه دارم پیش خودم و خیالشون راحت باشه. من همیشه دلم میخواد در ارتباط خودم و همکارانم، که در حوزه خودمون داریم کار میکنیم، حالت رئیس و کارمندی نباشه، دوست و دوست باشه. ما یک گروه هستیم با یک هدف.

+خانوم حنانه جهان بخش! ما در پادکست هامون زیاد راجع به فری لنسری حرف زدیم، یک نکته ای که در بحث کارمندی دوستان باهاش مخالف بودن، همین بحث حقوق ثابت بود. میگفتن کسی که حقوق ثابت میگیره، حتی با تشویق های ریز مثل اضافه کاری، قاتل خلاقیت آدم می‌تونه باشه. چرا؟ من خودم دو سال و نیم کارمند بودم، هرچقدر هم سعی میکردم اکتیو باشم و کار جدید بکنم، یه حس میومد سراغم، که در تایم کاری خودت اگر ده تا کار انجام بدی یا بیشتر حقوقت ثابت هست، رغبت داشتم مخصوصا روزای اول، ولی آروم به سمت محتاط کاری رفتم. اما در کار آزاد، یک ماه ممکنه یک سوم درآمد داشته باشی، تلاش رو بیشتر میکنی و میبینی یک ماه پنج برابر درآمد میانگین میگیری. برای این حس در بچه ها چه تدبیری دارید؟! تا به حال بهش فکر کردید؟

-بله چون دیدمش در شرایط مختلف. اما به نظر من اون رهبر هست که می‌تونه این مسائل رو حل کنه. یه وقت هایی یه کارمند واقعا نیاز به استراحت داره، و واقعا کارهای روتین همیشگی انجام دادن در کار من  نیست، ما هر روز دغدغه های متفاوتی داریم در کارمون، برای تولید محتوا، باید تقویم محتوا های متفاوتی نوشته بشه، برای همین کار ما مثل کارمند های دیگه نیست و روتین نیست. یعنی مثلا نمیتونم بگم ما امروز میایم اول کار فقط فرم می‌دیم، پر میکنن و… کاری که همکار های من انجام میدن هر روز دغدغه جدید داره.

+تنوع داره پروژه ها و مشتری ها

-دقیقا. کلا کار‌ ما روتین نیست و من هر روز دارم با پروژه های جدیدی آشنا میشم، و مثلا تا ماه پیش نمی‌دونستم دستگاه لیزر چه شکلی هست، اما این ماه مجبور شدم برم ازش فیلم بگیرم و تولید محتوا داشته باشم، و این باعث خلاقیت تک تک اعضای گروه من میشه، چون مجبورن بهش‌ فکر کنن. برای مثال من قبل از اینکه یک پروژه داروخونه رو از یکی از دوستان قبول کنم، اصلا هیچ محتوایی در مورد داروخونه نخونده بودم.

+شاید مثلا در حد چند تا قرص خونده بودید.

-دقیقا، وقتی واردش شدم گفتم چقدر جذابه، و شاید چقدر دوست داشتم که اون موضوع رو بخونم و ادامه بدم. و انگار بعد جدیدی از پروژه برام باز میشه.

+دقیقا، من و بچه های اینجا هم خانوم جهان بخش، متخصص بحث های زن و شوهری هستیم به خاطر یک پروژه که روانشناسی بود. تربیت فرزند هم کامل مسلط هستیم چون هفته ای دو سه روز با مشتری در ارتباط بودیم. الان حدود دو ماه هم هست که در حوزه مغز و اعصاب متخصص شدیم. چون همش درگیریم باهاش.

+دقیقا. من هم با شغل تمام کارفرما هام آشناییت پیدا میکنم، در حدی که سوال بپرسن جواب میدم، و گاهی دایرکت های پیج رو نگاه میکنم و سوال شون رو میبینم، میگم سوال خوبی پرسیدن و برم از خانوم دکتر این رو بپرسم و بعد جدیدی برای من میاره. برای همین کار ما روتین و کارمندی نمیشه. کار روتین و کارمندی به نظر من کار اداره جات هست که هر روز یک فرمی به ارباب رجوع میدن تا پر کنه.

+پس شما معتقدید که ممکنه درآمد ثابت باشه، ولی چون تنوع کار‌ بالا هست مخاطب رو به اون حالت دچار نمیکنه. حالا اگر آدم اینجا بتونه تشویقی و اضافه کاری و فعالیت اضافه هم داشته باشه می‌تونه با این رویکرد کار بکنه. خانوم جهان بخش، درسته که کار ادمینی انجام میدید و تیزر هم کار میکنید، حداقل موبایل گرافی رو خودم یه پروژه ازتون یادم هست، ولی خب بیشتر تمرکز شما رو عکاسی هست دیگه؟! اگر کسی عکاس خوبی باشه و نکات رو رعایت کنه می‌تونه درآمد خوبی ازش داشته باشه؟

-بله من تمرکزم روی عکاسی هست، و برای درامد هم قطعا می‌تونه. یه چیزی وجود داره به اسم تلاش، ما میگیم یک درصد استعداد و نود و نه درصد تلاش هست. الان من جوون های زیادی رو در اینستاگرام میبینم که با دوربین در خونه نشستن و دارن از طریق تولید محتوا های قوی ای که داخل پیجشون دارن، درآمد های خوبی به دست میارن.

+بله، ببینید یک نکته ای هست، ما در مجموعه خودمون چندین خدمت رو داریم انجام میدیم، چند شب پیش با یکی از دوستان عکاس بحث شد، و ایشون گفت عکاسی و مخصوصا کار عروسی، انقدر هزینه تجهیزات مون بالاست، که ممکنه نقدینگی موقتی داشته باشه، ولی در درازمدت چیزی برامون نمی مونه.

-استهلاک شدید روی‌ دوربین رو واقعا قبول دارم، چون ما پروژه های محدودی با دوربین مون میتونیم انجام بدیم. مثلا به یک میلیون که برسه شاتر دوربین حتما باید عوض بشه. ولی میشه با سیاست گذاری های درست کار رو اصلاح کرد. توضیح بدم؟

+مثلا با اجاره دوربین؟! مثلا پروژه هایی که بشه با دوربین های معمولی رو به راهش کرد؟

-بله، من خودم دو تا دوربین دارم، یک نیکون و یک سونی، حقیقتا هزینه خرید دوربین سونی خیلی برای من زیاد بود، و فکر کنید شما نهایتا دو سال می تونید باهاش کار کنید، چون بعد دو سال دیگه اون شارپنس اولیه رو نداره و باید تعویضش کنید. پیشنهاد من این هست که از لحاظ طیف قیمت، دو مدل طیف داشته باشید. یک دوربین معمولی و یک دوربین پیشرفته. پیشنهاد نمیکنم ولی من دو دوربین دارم با دو رنج قیمت. کسی که فوق العاده کار عالی بخواد قطعا با تجهیزات تک خودم میرم و با بهترین قیمت. ولی اون پروژه هایی که فرد براش مطرح نیست و اون چیزی که نیاز داره در حد توانایی دوربین معمولی من هست با همون معمولی میرم.

+منم با این مواجه شدم، یک نکته دیگه ای اضافه کنم راجع به مارکتینگ، وقتی به مشتری دو پکیج ارائه میدی، واقعا کار رو جدی تر میگیره. مثلا میگی کار شیش تومن من این خدمات من رو داره و کار ده و نیم میلیون تومن من هم این خدمات رو. و واقعا هزینه هم داره. مثلا در پروژه شیش میلیون تومنی نمیتونی هلی شات اضافه کنی. یا مثلاً نمیتونی بازیگر اضافه کنی. اما وقتی پکیج میدی، هم مشتری کار رو حرفه ای تر میبینه و سفارش میده، هم تخفیف نمی‌خواد

-البته کار ما خیلی متفاوت هست، من اوایل کار با پکیج کار میکردم.

+مثل پکیج نقره ای و طلایی و…؟

-بله و اسم بندی کرده بودم و قیمت گذاری هم کردم. مثلا تعداد عکس و تعداد فایل تحویلی و تمام آپشن های پکیج. ولی یک قیمت گذاری اشتباه در اوایل کار داشتم که باعث شده بود مشتری های من بیان اون پکیج ارزون رو انتخاب کنن و هیچ کسی قیمت بالاتر رو انتخاب نمی‌کرد و این باعث شده بود که من سرکار که میرفتم همون کاری رو انجام میدادم که اندازه قیمت بزرگ بود ولی قیمت کم رو ارائه میدادم.

+اگه درست قیمت گذاری میکردین چی؟

-نه اصلا بحث این هست که قیمت گذاری باید بر اساس پروژه باشه در کار عکاسی، مبتنی بر سفارش مشتری هست. مثلا ما یک عکاسی طلا داشتیم، و این عکاسی طلا لنز و تجهیزات خاص میخواد و خیلی متفاوت هست، کار خیلی سخت هست و شاید برای یک عکس یک ساعت زمان بزاریم تا اون عکس خوب دربیاد. ولی در عکاسی های دیگه، مثل غذا نیازی به تایم زیاد نیست،  نهایت یک ربع با کادر بندی و….

ولی متاسفانه در کار های دیگه اینطوری نیست و ما مبتنی بر پروژه قیمت میزاریم و اول از کارفرما میخوایم خواسته ها و انتظار هاشو به ما بگه و بر اون اساس خدمات می‌دیم و توضیح میدیم. ما خدمات رو توضیح میدیم و میگیم بهتره در کنارش شما هم خواسته هاتون رو بگید، که بر اساس اون قیمت گذاری انجام بشه.

+بله درسته، سوال مهم بعد اینکه، میدونم شما از ابتدای سال تحصیلی امسال دارید ارشد عکاسی میخونید، معماری که خونده بودید، و لیسانس که در کشور ما نداشتنش عیب هست و داشتنش بی فایده، گرفته بودید. شاید هم علاقه داشتید، مدرک لیسانس خود من به خاطر مدرک بود و ارشد برای علاقه. شما مدرک تون رو گرفتید و کارتون رو داشتید. میشناسم تون که فری لنس بودید و کسب درآمد تون خوب هست و به علاقه تون دارید می‌رسید و حرفه ای هم شدید. چرا دارید ارشد عکاسی می خونید؟

-همیشه برای ادامه مطلب، و این که خودت رو به عنوان آدم عالم در هر زمینه ای معرفی کنی، نیاز هست که حداقل برگی داشته باشی که بخوای در کشور ما ارائه بدی، و بگی من اگر عکاس هستم، درسته تجربی هستم، و دانسته هام زیاد هست، ولی شاید نیاز هست که تحصیلات آکادمیک هم کنارش باشه که مبانی اصلی اون علم رو یاد بگیری. چون من از زمانی که به ارشد عکاسی ورود پیدا کردم و دو هفته کلاس رفتم، تمام بنیان های فکری من متزلزل شد و تغییر کرد.

+یعنی فکر میکنید هیچی بلد نیستید؟

-عملا انگار سواد ندارم در این زمینه از نظر اساتید. چون من فقط از علم دوربین، شاتر، دیافراگم، ایزو و… رو میدونم. مثلا شاید قوانین عکاسی مثل کادر بندی، یک سوم و… رو بدونم، ولی در زمینه عکاسی، و مبانی اولیه رو نمیدونم. مثلا همین دوربین ساده که دست همه هست، اگر بپرسی اندازه سنسورش چقدر هست  حتی عکاس های حرفه ای نمی‌دونن. این مسئله عجیبی هست و با خودت فکر می‌کنی این افراد واقعا عکاس هستن؟

+عکاسی فقط شاتر زدن نیست!

-دقیقا. یکی از اساتید من، میگفتن که انقدر دور و بر رو نگاه نکنید و دکمه شاتر رو پشت سر هم فشار بدید، فکر کنید، چی میخوای بگیری و چی‌ از اون کادر میخوای. مثلا همون تنظیم کادر بندی چقدر مسئله مهمی هست در کار عکاسی. باید قبل گرفتن عکس فکر کنی. اون دوربین برات هزینه داشته و قبل گرفتن عکس گرفتن باید براش فکر منسجم داشته باشی، که بتونی از دوربین به نحو احسنت استفاده کنی. مطالبی که الان من دارم در ارشد یاد میگیرم، مطالبی هست که خیلی متفاوت از دنیای عکاسی تبلیغاتی و درآمد عکاسی من هست. من عملا مثل بچه ابتدایی هستم که دارم الفبای عکاسی رو یاد میگیرم.

+پس فکر میکنید که رشته عکاسی برای بچه هایی که کار عکاسی انجام میدن نگاهشون رو یه مقدار هنری تر میکنه؟! مثلا یه وقت هایی تنظیم فوکوس با آدم حرف میزنه. خودم در یک جشنواره ای شرکت کردم و نفر دوم شدم. در کل مسابقه تمرکزم روی فوکوس بود چون پست سر کاراکتری که عکس گرفتم پرچمی بود که خیلی معنا داشت، ولی گاهی وقت ها یک تنظیم فوکوس و سیاه و سفید کردن تصویر با آدم حرف میزنه.

-هر عکس داستانی رو روایت می‌کنه. زمانی که شما عکس رو میگیری، طرف مقابلت وقتی روبروی اون عکس قرار میگیره باید شروع کنه به توصیف اون عکس، و این ارتباط دهی میشه نقد عکس که ما داریم.

+تو گالری ها هم معمولا اینو داریم که فرد از منظورش دفاع می‌کنه.

-بله دقیقا، کلا در گالری که میری میگن بیا عکست رو معنا کن و بگو برامون که دقیقا این چه مسئله ای رو داره توضیح میده. ما سال های اولی که وارد عکاسی شدیم،  برای تفریح می‌رفتیم عملا. میخواستیم برای دیدن دوستامون بریم و دید عکاسی نداشتیم.از زمانی که وارد عکاسی شدم، در اون دوره مستند اجتماعی، چون اوایل در این حوزه بودم، خیلی دنیای متفاوتی داشت نسبت به عکاسی پرتره. من به این دلیل وارد ارشد عکاسی شدم، که اگر روزی فرد عالمی در عکاسی، مثلا استادی کنار من نشست و گفت خانوم جهان بخش بیا این نظریه عکاسی رو توضیح بده، من فقط بلد نباشم شات بزنم. دوست دارم با علم چیزی یاد بگیرم، و تصمیم گرفتم تحصیلات تکمیلیم رو در حوزه کارم بگیرم.

+پس از دانشگاه راضی هستید؟

-خیلی زیاد بله. یکی از نقطه های عطف زندگی من شده، و دید من به اطراف رو تغییر داده. الان دارم به این فکر میکنم که این کتاب های عکاسی که میخونیم، از کجا اومده و عکاسی اول از کجا تولید شد و اولین عکس دنیا چی هست.

+تاریخچه این ها یعنی.

-بله تاریخچه اجتماعی مثلا، و برام جذابه کلا. و کسانی که فکر میکنن عکاس هستن و بعد وارد این دوره میشن مطالب براشون خیلی جذاب تره.

+بسیار عالی. خانوم جهان بخش، شما برهه ای از کسب و کارتون رو فری لنس بودین.

-هنوزم هستم.

+ما در شرکت هم در واقع چند فریلنسر هستیم که دور هم جمع شدیم!، این ذهنیت رو از بعضی شنیدم، دوست دارم نظر شما هم بدونم، خیلی ها دوست دارن فری لنس باشن چون زمانشون دست خودشون باشه یا پروژه بزرگ بگیرن. آدم های تنبل گرایششون به فری لنسری برای همینه شاید.

-ولی اصلا راحت نیست.

+اصلا. شما هم به این معتقدین؟

-بله، اصلا راحت نیست. کارش فقط دویدن هست. دنیای فری لنسری رو من زمانی تجربه کردم که اولین اقدامات رو برای بالا بردن پیجم در اینستاگرام انجام دادم. و اولین پروژه هایی بود که به صورت مستقل دریافت می‌کردم و اینستاگرام باعث شد وارد دنیای فری لنسری بشم و بخوام خودم برای خودم کار کنم. یادم هست پروژه زیادی برام میومد. یه خانومی یه دفعه به من دایرکت داد که میاید در آتلیه ما کار کنید؟! من تصمیم گرفتم باهاشون مصاحبه حضوری داشته باشم و ببینم هزینه ها به چه صورت هست. همون برهه بود که من از معماری اومدم بیرون و ترس زیادی داشتم. مخصوصا در دنیای الان که نمیشه راحت کارت کشید و خرید کرد.

+بله مخصوصا تجهیزات ما، که ساعتی قیمتش عوض میشه.

-دقیقا. شرایط طوری بوده که من مجبور بودم قسطی خرید کنم و زمانی که از معماری اومدم بیرون نگران چک هایی که پدرم برام کشیده بودن، بودم. ولی حاضر شدم با تمام وجود تلاش کنم و فری لنسر شم. پیام داد ایشون که میآید مصاحبه و گفتم حتما. رفتم و صحبتش شد. تو یه آتلیه اگر آدم معمولی بخواد کار کنه، اعدادی که پیشنهاد میدن شاید اندازه یک پروژه من باشه. اندازه یک پروژه در ماه. متاسفانه دقیقا مثل دنیای معلم هاست که غیرانتفاعی پونصد هزار تومن میگیره. در این زمینه هم اگر بخوای جایی کار کنی واقعا اذیت میشی. بچه های آتلیه اذیت میشن واقعا. چون علم و تجربه شو به دست میارن و سودی که ازش میبرن واقعا هیچ هست.

+ریسک نمیکنن. برای ساعت فری لنسری هم من بگم، من از وقتی که فری لنس شدم، و حقوق ثابت ندارم، هم بیشتر کار میکنم و یک مدت طولانی هم هست که دنبال کاری هستم که بهره وری داشته باشه، قبلا میخواستم تراکتوری کار کنم که به اون ساعت برسم، ولی الان فکر میکنم کاری کنم که آورده بیشتری داشته باشه. این مطلقا در حقوق ثابت به دست نمیاد. این نگاه از این فشار به دست میاد. من خودم خیلی از این مسیر رشد کردم، و بیشتر هم دارم کار میکنم حدود روزی ۱۲ ساعت.

-منم ساعت کاریم ۱۱ صبح هست تا ۸ شب‌.

+خیلی صبح هست!

-اون موقع صبحه برای من!

+آدم باید حالش خوب باشه، بعضی پنج صبح حالشون خوبه، بعضی ده. هرکسی تایم خودش رو داره.

-من کلا تایم کاریم چون دست خودمه، دوست ندارم خودم رو مجاب کنم که حتما هفت صبح برم. دوست دارم روال زندگی حس خوب رو به من بده.

+خیلی ها برای همین فری لنس میشن.

-بله دقیقا. من یازده میرم تا گاهی ده شب.

+یه مقدار از کار هم تو خونه انجام میشه پس.

-بله یه وقت هایی مثلا در اوج تعطیلات مشتری زنگ میزنه و میگه کار من رو نفرستادی! این مسائل خیلی زیاده.

+خانوم حنانه جهان بخش، چطوری پروژه میگیرید؟! اول البته یه توضیحی بدم، ادمینی پیج میگیرید با مبلغ های خوب. متوسط رو به بالا. و کار خوب میدید. خیلی از بچه ها هم البته کار خوب انجام میدن البته با حقوق کمتر. این حد یقف ش کجاست؟ که هم قیمت بالا انجام میدید، هم پروژه زیاد میگیرید و شما که رویکرد تون فری لنسری هست، دقیقا صریح بگید پروژه ها رو از چه مسیری میگیرید؟! قراره تجربه بشه برای بچه ها.

-اولین مسیر، بچه هایی هستن که سالیان سال من رو فالو دارن از طریق دوست و آشنا و من رو میشناسن و میدونن من در حوزه عکاسی دارم کار میکنم. مثلا اون فرد یکی دیگه رو می‌شناسه که کار عکاسی نیاز داره، و من معرفی میشم. یکی از طریق دوستام میاد پس.

+این دفعه چندمه که داریم به روابط عمومی میرسیم؟! انگار همه دارن نون روابط عمومی رو میخورن.

-واقعا پنجاه درصد پروژه های من شاید از همین میاد.

+من شاید هفتاد تا هشتاد درصد خانوم حنانه جهان بخش.

-بله دقیقا، واقعا ارتباط بین من و مشتری هام عجیب هست، مثلا میبینم این از دوست های قدیم بوده، منو فالو داشته.

+گاهی از پنج یا شیش نفر شماره گرفته تا رسیده به شما. یه بنده خدایی خودش رو معرفی کرد و تا سه نفر قبلش رو من نمی‌شناختم حتی!

-من یه پروژه داشتم، که طرف به یکی گفته شماره عکاس بده، و شماره من رو بهش دادن. از یه نفر دیگه هم شماره خواسته و شماره من رو داده دوباره. با اینکه اون دو نفر اصلا هم رو نمی‌شناسن!

+آدم اعتمادش هم می‌ره بالا.

-دقیقا، مسائلی که برای من پیش میاد نود درصدش همین طوره.

+برای همینه که برای پیج شخصی تون انقدر وقت میزارید؟! من دیدم که از پشت صحنه پروژه تون، از اسنپ و ماشینی که دارید می‌رید سمت پروژه، از تحویل پروژه و همه مراحل رو میزارید. این تأثیر هم داره و جذابه برای مخاطب؟

+من با عشق این کارو انجام میدم و بله عجیب تاثیر داره. شما دارید عملیات روانی روی مشتری پیاده میکنید. چون باعث میشه مشتری به شما اعتماد کنه، اعتماد سازی میکنید. مثلا طرف اومده پیج من و دیده از هایلایت ها، من مثلا برای پروژه دارو فلان خرج رو کردم. این اعتماد سازی که من در استوری و هایلایت انجام میدم مشتری رو به این فکر فرو می‌بره که من خیلی وقت میزارم و به ریز جزییات اهمیت میدم.

 من یادم هست یکی از دوستان که مشتری سابق من بود و اومده بود، می‌گفت یکی از مسائل جذاب برای من این هست که تو چقدر توی تونالیته های رنگی که میچینی فکر می‌کنی. مثلا من الان روسری آبی سرم هست، گارد گوشیم آبی هست و لباس آبی دارم. اینا همه زیبایی شناسی میشه، و کسی که داره در این حوزه کار می‌کنه باید این رو بدونه. بدونه چه چیزی رو مخاطب دوست داره ببینه و همون رو نشون بده.

من عملا در خیلی از کارهام از زیبایی شناسی رنگ ها استفاده میکنم، و با توجه به علم معماری یاد گرفتم چطور رنگ هارو کنار هم بچینم که بتونم ارائه بدم. نود درصد پروژه هام به علت علم رنگ من هست. من ترکیب رنگ های خوبی می‌چینم و شاید اگه از بچه های کارخونه فناوری بپرسید میگن قشنگ ترین میز اونجا برای من هست.

+همین رو در پیج تون هم رعایت کردید.

-دقیقا، من ترکیب رنگ رو خیلی رعایت میکنم، شاید مشتری در لحظه اول کار یک نفر دیگه هم میبینه، کار من هم ببینه، ولی میبینه که من رو کارم زمان میزارم و به ریز جزییات اهمیت میدم. و همین مسئله من ملاک برتری من نسبت به همکارام هست. اگه همکاران رو ببینید، تم ثابت رنگی برای خودشون ندارن. من سعی کردم در کارم یک پری ست رنگی برای خودم و به اختصاص خودم بسازم که کارم رو در همون ست ارائه بدم. شنیدین میگن امضای شخصی؟!  دقیقا در عکاسی هم همین هست.

+یک برندینگ هست.

-دقیقا، تنها کسی که من از بعد از چند سال اسمش رو نام ببرم و بگم اگه عکس هاش رو جای دیگه دنیا ببینم و بگم عکس ایشون هست، آقای متبسم هست. ایشون پری ست های رنگی ای که استفاده می‌کنه در عکس ها و پروژه هاش یه طوری هست که میگه این پروژه من هست. امضای کار داره و من همیشه سعی کردم اینم در کارم داشته باشم که اگه عکسی دیدید از من متوجه بشید برای منه‌. چون فهمیده میشه. انقدر که تفاوت وجود داره بین حتی سبک عکاسی. من همیشه دوست داشتم شبیه همکاران کار نکنم و دید متفاوتی اجرا کنم.

+این برای مشتری های شما جذاب بوده؟

-بله، خصوصا در پروژه های پرتره و هنری، برای مثال شاید در لحظه اول تمام کسانی که دوربین میخرن، مشتری رو در پارک براش عکاسی میکنن، و هیچی از جزییات رو فکر نمیکنن. مثلا چی بپوشه و … در اصل شما باید بدونی، یه وقت هایی ما عکاس ها تمیز کننده کفش هستیم، مزون کار هستیم! همه چی باید در کنار هم باشه. من به خاطر اهمیت به ریز جزییات تایم بیشتری هم با مشتری هستم.

+و اون مشتری ماندگار میشه.

-همین طور هست. یکی از مشتری ها چند وقت پیش پیام دادن و گفتن من برای کار کودک دیگه جایی نمیرم، چون شما انقدر با بچه من خوب ارتباط گرفتی، در حالی که بچه من اخلاق نداره شاید، این بچه من عکس های خوب زیادی گرفت. چون ارتباط گیری عکاس با فرد مورد نظر هم مهم هست.

+در همه کار ها مشتری مهم هست.

-باید با مشتری دوست باشی. من اگر در بدترین حالت روحی هم باشم، وقتی میرم سر پروژه انگار پرونده شخصیم بسته میشه، و من آدم جدیدی هستم. من هیچ وقت یادم نمیاد که در حال بد عکاسی کرده باشم و با مشتری بد برخورد کرده باشم.

+پس خانوم حنانه جهان بخش، شما همه پروژه هاتون از برندینگ شخصی خودتون هست؟! هیچ مسیر دیگه نبوده؟ و اینکه شما مثلا برونگرا هستید و میتونید با مشتری خوب ارتباط بگیرید، فرض کنید یک فرد درونگرا علاقه مند به عکاسی داریم که میخواد پروژه بگیره و دوست داره عکاسی کنه و هزینه دریافت کنه. اون هم همین مسیر برندینگ رو بره و با مشتری ارتباط بگیره میتونه درآمد داشته باشه؟! چقدر طول کشید شما از پیج تون تونستید پروژه بگیرید؟! چقدر نمونه کار گذاشتید؟! اصلا نمونه کار از کجا اوردید؟ ایده تون چی بود؟

-قطعا می‌تونه. من  زمانی که دبیرستان بودم، خیلی از  عکاس های معروف اینستاگرام رو دنبال میکردم، و خیلی پیج دیده بودم، و دیده بودم که بچه های اینستاگرام چقدر به یه سری موضوعات اهمیت میدن. مثل چیدمان هایلایت هاشون، بیان موضوعات مختلف، توضیحاتی که قراره یک آدم وقتی وارد پیج میشه براش مسجل بشه، که من قراره داخل این پیج چی بیینم؟! مثلا یادمه یکی نوشته بود برام که من چایی ریختم و اومدم نشستم پیج شمارو ببینم. دیدم یه ساعت گذشته و چایی سرد شده!

این ارتباط مهمه. یعنی حتی اگر درون گرا هم هستید، بلاگری کار داشته باشید. نمیگم صد در صد زندگی تون رو به اشتراک بزارید و خودم هم قبولش ندارم و دوست ندارم این حرکت رو و دوست دارم در حوزه کاریم فقط این کار رو بکنم. با همین بلاگری کار میتونید از صفر به هزار برسید. توقع نداشته باشید پیجی که میزنید در روز اول صد نفر فالوتون کنن، تلاش شما در مسیره که می‌تونه موفق تون کنه.

+من یه نکته ای بگم، از چند کانال تا به حال شنیدم که گویا آدم ها برای خرید دوره و سفارش به فری لنسر هایی مثل ما، درصد زیادی تاثیر میگیرن از کاراکتر بلاگر و فرد. فرد وقتی با کاراکتر حالش خوبه، حتی اگه کارش ضعیف باشه چشم پوشی می‌کنه. اگه آدم چیزی رو دوست داشته باشه می‌تونه از عیب هاش هم چشم پوشی کنه.

برای همین وقتی ما بلاگری کارمون رو انجام میدیم، حرف می‌زنیم و و پروژه رو معرفی می‌کنیم، در واقع کاراکتر شخصی خودمون رو  معرفی میکنیم. و الا چه اهمیتی داره که نور‌ من چند لایت هست. ولی وقتی من به بهانه این دارم میام توضیح میدم پشت صحنه خودم رو، مخاطب دوست داره. من هر وقت در پیجم ویدیو غیر رسمی گذاشتم از پروژه خودم خیلی مخاطب از من سوال پرسیده و تعامل کرده با من. حتی پروژه گرفتم.

+قطعا. همه به اون اعتماد سازی برمیگرده. اون کسی که پشت گوشی نشسته به شما اعتماد میکنه، با اینکه شما اصلا اون رو نمی‌شناسید. مثلا الان شما به من گفتید پویا و فعال هستم، این موضوع رو از کجا فهمیدید؟

+از همون پیج شما و پشت صحنه ها و همکاری ها.

-دقیقا، من میگم در بلاگری ها و مطالب گذاری ها دقت کنید، شاید اصل پروژه اصلا اهمیتی نداشته باشه، بلکه اون روند پروژه هست که مخاطب رو همراه شما می‌کنه و مجبورش می‌کنه با شما زندگی کنه. برای مثال من دو روز اینستاگرام نباشم افراد میپرسن حالت خوبه؟

+افراد عادت میکنن.

-بله دقیقا. میفهمن مثلا حنانه جهان بخش امروز این پروژه رو داشته یا مثلا عکاسی نوزاد هم قبول می‌کنه. این باعث میشه مخاطب با شما همراه بشه و مشتری شما بشه.

+خانوم حنانه جهان بخش، اصن وقتی شما میگی من عکاسی کار میکنم، ده فیلد مختلف در ذهن میاد. مثلا عکاسی صنعتی، مد و فشن، پرتره، کودک، اتلیه، ودینگ و…. اطرافیان این دسته بندی رو نمیدونن. و من دیدم شما سر پروژه رفتین توضیح دادین که مثلا الان چیکار میکنید و کجا میخواید برید، این مخاطب انگار با کار شما اشنا میشه. همه افراد بر اساس نیاز شون از ما پروژه نمیگیرن. گاهی وقت ها مثلا دیدید آدم می‌ره سر یخچال چیزی هم نمی‌خواد. مخاطب شاید تا اون لحظه به عکاسی کودک فکر نکرده، ولی کار شما رو میبینه می‌پرسه که چقدر میگیرین و شاید برای بچه خودش مشتری شما بشه. وقتی میبینن احساس نیاز ایجاد میشه و ارتباط برقرار میشه.

-همین طور هست. حتی گوشه ذهنش حک میشه و در زمان مناسب یاد شما میوفته.

+من به بچه ها هم میگم، مثلا در بارش فکری یا مشاوره، میگم اول نرید سراغ برند، که یه اسمی ثبت کنم و مجموعه بزنم، اول برند شخصی خودت رو بساز و هرچقدر بزرگ شد اون رو سردیس کن روی کار خودت. مثلا من خودم قبل کارم می‌اومدم هدا استودیو رو برند میکردم. خیلی کار سختی هست که اسم و برند کنی. ولی من به محض اینکه وارد اینستاگرام شدم یه دایره هشتصد تا هزار نفری فقط دوست و رفیق هام بودن.

-بله، منم اینو بگم که ما آدم ها بصری بودن چیز ها، مثل دیدن صورت شخص خیلی برامون اعتماد سازی می‌کنه و راحت تره تا اینکه بخوایم با یک لوگو جذب شیم.

+اصلا اشتباه جا افتاده. کی توجه میکنه؟

-دقیقا، شما بیا برای کارت به جای لوگو عکس خودت رو بزار. بزار مشتری تو رو ببینه، و تماس چشمی تو و مشتری اتفاق بیوفته و به تو اعتماد کنه و خواسته هاشو پیدا کنه و به موقع بیاد سراغ تو. این سرمایه گذاری رو آینده هست. من الان مشتری دارم که بله برون و نامزدی و یلدا و…. رو حتی من براش عکاسی کردم. مشتری دائم العمر میشه برای تو.

+در بازار یابی هم اینو داریم. که آدم موفق تر هست اگر بتونه وقت بزاره روی بازگرداندن مشتری های قبلش. کسی که یک بار برای یک پروژه به شما هشت میلیون تومن پول داده، ظرفیت این رو خواهد داشت که برای پروژه بعد هشتاد میلیون تومن هزینه کنه. مشتری که تازه ارتباط گرفته اول میخواد تست کنه و هنوز اعتماد کنه. این ریتنشن مارکتینگ ترفند هست در بازار یابی.

-خیلی هم راحتی میتونید در عکاسی این کار رو بکنید و ظرفیت ش شاید در شغل های دیگه نباشه.

+بازاریابی؟

-همین که مشتری دوباره بخواد برگرده. چند هفته پیش داشتیم با یکی از بچه های کارخونه صحبت میکردیم، کارشون ساخت تندیس بود. خب یک بار مادر میاد تندیس برای بچه می‌سازه و می‌ره. ولی باید تلاش کنه و مهارت دیگه هم اضافه کنه که بتونه مشتری رو نگه داره در پیج.

+خدمات جدید بده.

-همین طوره بله. من همیشه بهشون میگفتم که عیب بزرگ پیج شما همین هست که آدم ها فقط یک بار سراغ شما میان و تمام. در کار عکاسی خیلی راحت هست این موضوع و میتونید مشتری رو بارها و بارها برگردونید. حتی من مشتری داشتم که برای عکاسی خودش اومده بود و بعد برای کسب و کار هتلش اومد. و گفت من می‌خوام خدمات داخل هتل رو عکاسی کنم و شما میتونید؟! گفتم بله.

+خانوم حنانه جهان بخش، من همین پادکست رو که راه انداختم، و برای تکنیک های کسب و کار که میگید، باید بگم که واقعا بازار تشنه هست. و همه می‌خوان در فضای مجازی فعالیت کنن، و این تولید محتوا فقط زدن دکمه رکورد دوربین نیست. باید تولید محتوا کنی. واقعا بازار در همه حوزه ها تشنه هست.

-و اینکه محتوا خلاقانه باشه. حقیقتا به نظرم این نیست که آدم ها فقط دوربین به دست باشن و از الگوریتم های اینستاگرام استفاده کنن. شما زمانی میتونید در کارتون موفق باشید که ایده ناب تولید کنید. زمانی میتونید چیزی رو وایرال کنید که خودتون از خلاقیت خودتون استفاده کنید و ویدیو جدیدی رو بسازید در اینستاگرام که دیده بشه و مخاطب هدف اون رو بپسنده. در اینستاگرام واقعا مخاطب هدف مهم هست. الان شما پادکست رو دارید برای بچه های دهه هفتاد و هشتاد ضبط میکنید که می‌خوان وارد بازار کار بشن. و دقیقا مخاطب هدف اون اون هاست. همیشه تلاش کنید مخاطب هدف رو پیدا کنید‌.

+بدون اون کار‌ نظم نمیگیره و دقیق نمیشه و اصطلاحا میشه همون لیزری کار کردن. بحث برای من خیلی عالی بود.

-همچنین.

+واقعا مثل پروژه هاتون پادکست تون هم پر از انرژی مثبت بود، من سوال دارم البته. تصمیم گرفتم این رو از اکثر مهمون ها بپرسم. ده سال دیگه خانوم حنانه جهان بخش به نظرتون کجاست و داره چیکار میکنه؟! البته برنامه ریزی یک ساله هم اینجا سخته، ولی می‌خوام ببینم این مسیری که اینجا رفتید، مسیر ده ساله هست و جای توسعه داره؟

-خیلی سوال قشنگی هست، و بله جای توسعه داره، ده سال دیگه من شرکت بین المللی میزنم، فکر به مشهد و اطرافش نیست، من به جهانی شدن کارم فکر میکنم. بتونم مدلی از عکاسی رو به وجود بیارم که حتی اگر کارفرما ایران هم نباشه من بتونم باهاش ارتباط بگیرم. مثل فضای لینکدین که ساخته شده برای همین کار. من استفاده از همش مصنوعی هم در کارم دوست دارم. دوست دارم هوش مصنوعی ای طراحی بشه از طرف شرکت خودم که بتونیم ارتباط جدیدی بین عکاسی و همش مصنوعی به وجود بیاریم.

+الان هم که ترکونده. خانوم جهان بخش من دوستانی دارم که به خاطر تولید محتوای خلاقانه شون، خیلی از شرکت های بزرگ ازشون دعوت کردن برای همکاری، برای متن هاشون سفارش بهشون میدن و در سمینار های معتبر دنیا دعوت شون می‌کنن که برن برای ارائه مطلب. فقط به خاطر زیادی خلاقیت شون. و الا همه ما ویدیو گرافر هستیم. همین خلاقیت مهم هست و اینکه کار روی روتین نیوفته.

واقعا می‌تونه آدم های هارو از کشور های دیگه جذب کنه. من الان دارم جستجو میکنم از آدم هایی که درآمد دلاری دارن دعوت کنم که تجربه هاشون رو بگن. گرچه به نظرم بازار ایران خیلی بازار خوب هست برای تولید محتوا ولی درآمد دلاری برای بحث ارزش پول ملی، واقعا جذاب هست. ولی واقعا خلاقیت می‌تونه اون هارو متوجه ما کنه، و بتونیم عرض آوری داشته باشیم و همین الان خیلی ها دارن این کار رو میکنن.

-بله، همین الان خیلی هارو دارم میبینم و برام جذاب هست که این کار رو در حرفه خودم انجام بدم.

+ان شاالله، تو دفتر دبی تون هم پادکست ضبط کنیم.

-امیدوارم. یک نکته ای هم بگم، برای بچه هایی که عکاسی رو می‌خوان شروع کنن، این تلاش شماست که شمارو می‌بره بالا، حتی به رقیب ها کاری نداشته باشید، چون اگر بخواید همش خودتون رو قیاس کنید و امروز و فردا کنید برای شروع، هیچ وقت اون مطلب رو شروع نمی کنید. واقعا پیشرفت تون فقط در تلاش خودتون هست. به هیچ عنوان تحت تاثیر پیج ها قرار نگیرید، یا اینکه بازار اشباع شده. میگن رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود، رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود. تلاش کنید همیشه یک مسیر رو در یک روتین منظم طراحی و اجرا کنید.

+من روزی که میخواستم وارد تیزر بشم گفتم در مشهد خیلی تیم قوی هست، که من باید ده سال کارآموز اون ها باشم تا پروژه بگیرم. چطوری پروژه بگیرم؟!‌ ولی الان اونا دارن کارشون رو انجام میدن و منم در حد سواد و توان خودم دارم کارم رو انجام میدم. این استمرار خیلی مهم هست.

-بله و شاید این استمرار شما رو از اون ها هم بالاتر ببره.

+اون ها هم بالاخره از جایی شروع کردن.

-دقیقا ما هم از اول صد هزار فالوور که نداشتیم، کم کم به وجود میاد و در مسیر رشد هستیم.

+خیلی ممنون، خیلی استفاده کردیم، ممنون که دعوت مارو پذیرفتید، خوشحال شدیم.

-لطف دارید و همچنین.

+دوستان خیلی ممنون که پادکست رو دیدید و با ما همراه بودید، حتما نظر بدید در مورد پادکست و اگر کسی رو میشناسید که فکر میکنید خوبه باهاشون مصاحبه کنیم و کمک کننده هست برای بچه ها و میتونه برای توسعه فردی شون و کارشون مفید باشه، حتما معرفی کنید. خدانگهدار.

 

پادکست راه پله در یوتیوبپادکست راه پله در اینستاگرام

پست های مرتبط

مطالعه این پست ها رو از دست ندین!
دوربین مخفی کالای ایرانی

دوربین مخفی کالای ایرانی

ساخت دوربین مخفی از نمایشگاه ایران نوشت فیلم برداری و سناریو سازی و تدوین این تیزر توسط تیم تولید...

بیشتر بخوانید
تولید کلیپ طنز دزدی

تولید کلیپ طنز دزدی

این ویدیوی طنز برای معرفی طرح های گروه تبلیغاتی چاپ ثامن تهیه گردید. این تیزر تبلیغاتی توسط هدا استودیو...

بیشتر بخوانید
پخش نماهنگ غزه از شبکه 3

پخش نماهنگ غزه از شبکه ۳

یادمان دانش آموزان غزه به یاد کودکان غزه که در کلاس فلسطین، درس مقاومت و مظلومیت را به نمایش...

بیشتر بخوانید

نظرات

سوالات و نظراتتون رو با ما به اشتراک بذارید

برای ارسال نظر لطفا ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.