در قسمت چهارم پادکست راه پله با امیرحسین طبیبی گفتگو کردیم.
+سلام دوستان وقتتون بخیر با یه قسمت دیگه از پادکست راه پله در خدمتتون هستیم. امشب یه مهمون جذاب داریم دوست خوب من امیرحسین طبیبی. هر وقت اسم نرم افزارهای ادوب میاد، من یاد امیرحسین طبیبی میوفتم. چون چند تا نرمافزارشو حرفهای یاد داره و به قول معروف آچار فرانسه نرم افزار ادوبه!
هم عکاسی بلده، هم گرافیک بلده همه دستی بر موشن داره. مطمئنم پادکست خوبی میشه به امید خدا. چون امیرحسین هم فضای فریلنسری رو تجربه کرده، هم فضای کارمندی رو تجربه کرده و الان هم یه فضای تلفیقی از این دوتا رویکرد کاری رو داره. امیدوارم که گفتگو خوبی بشه! در خدمت امیرحسین عزیز هستیم.
امیرحسین طبیبی! چطوری حالت خوبه؟
-سلام عرض میکنم خدمت آقا میلاد عزیز. ممنون از دعوتت و همه مخاطبای خوبت. گرچه الان کمن ولی خوب خوشبینم و امیدوارم به زودی خانواده راه پله بزرگتر بشه!
+ممنون که دعوت ما رو پذیرفتی لطفا کوتاه خودتون معرفی کن. متولد چندی؟ میدونم که یه مدت کوتاهی حوزه های علمیه بودی و دانشگاه چطوری؟ توضیح بده که چیکار میکنی و چند سالته؟ بچه ها آشنا بشن تا بریم سراغ بحث تخصصی خودمون.
-بسم الله الرحمن الرحیم. امیرحسین طبیبی هستم، سید البته! گفتی متولد چندی و برنامه صمیمیه، باید بپرسم چند میخوره؟ ۷۷ هستم
+من از ۹۴ یا ۹۵ میشناختمت ولی ۹۷ به صورت جدی تر شناختمت و توفیق آشنایی داشتم. مشغول چه کاری هستی؟
-بیشتر فضای هنری مشغول بودم سال ها. از نوجوونی نشستم پای کار یه عزیزی که فتوشاپ کار میکرد. نگاه میکردم و یاد میگرفتم. بعد کاملا خودآموز میرفتم تو یوتیوب، آپارات و… اون زمان سیدی بود البته. سی دی میخریدم، آموزش میدیدم و تو حوزه فتوشاپ یه مدت اپراتور نرمافزار شدم.
+چاپخونه کار میکردی؟
-بله.
+چاپخونه خیلی بچه هارو ارتقا میده. من چند تا رفیق دارم که گرافیکشون خیلی خفنه. و از چاپخانه شروع کردن، نمیدونم چرا.
-علتش اینه که کار رو عملی میبینن یعنی آموزش شون همراه با عمله. آموزش اینجوریه که نگاه میکنه، تست میکنه، آزمون میکنه، خطا میکنه. مثلث اقدام بازخورد و اصلاح رو طی میکنه.
+حجم کاری شون هم هست. با همه مدل کار میکنن. بچه هایی که از کافی نت و تایپ و تکثیر و چاپخونه میان معمولا قوی ان.
-اما یه مقداری کاملا سطحی میشه کار ولی توصیه نمیکنم این فضا رو. برای شروع خوبه تو یه زمان محدود. وگرنه راه های دیگری هست که با سرعت ۴ ایکس ۵ ایکس بری جلو و این دردسر رو نداشته باشی.
+ولی ابزار رو خوب یاد میگیرن
-بله. رنگ رو و چاپ رو میفهمن. بیشتر تو این حوزه ها آدم قوی میشه. فضای فنی نیست خیلی. عملا یه اپراتور فتوشاپ و چاپ میشی در سطح متوسط رو به پایین. چون فضای چاپخونه حرفه ای نیست. میگن کار اومده بگیرم و تموم بشه، یه فضای این شکلیه. و سالها درگیر فضای فتوشاپ بودم. جلوتر که رفتم دیدم که خوبنیست این فضا. به این شکل که کارآموزی کنی. رفتم سراغ آموزش های حرفه ای تر
+اول چیزی که یاد گرفتی از سری ادوب فتوشاپ بود؟
-بله و هنوز هم در حال یادگیری ام. من چون چند دوره تدریس کردم، سالهاست درگیر تدریس هستم. هم در فضای هنری، هم فضای فنی و هم فضای اپراتوریش رو. همیشه میگم فتوشاپ اول یه نرمافزار برای اصلاح رنگ و نور عکس و ایناست، نرم افزار خیلی ساده. کم کم یه سری ابزارها بهش اضافه شد و خلاقیت انسان باهاش ترکیب شد.
مثلاً این ابزاری که ما برای کات کردن استفاده کردیم، یکی اومده اینو ترکیبش کرده با اون ابزارهایی که تو حوزه اصلاح رنگ و نور داشتیم. یه عکس رو مونتاژ کرده و دیده یه سری ابزارهای دیگه برای مونتاژ نیاز داریم، اقدام کرده، بازخورد گرفته خود ادوبی، و اصلاحش کرده. خلاقیت انسان کم کم رشدش داد و البته یه کمپانی فهیم باشعورم پای کار بود که نیازها رو شناخت، بازخوردا براش اهمیت داشت و سریع اصلاح کرد و هی خودش رو بیشتر رشد داد.
هنوز هوش مصنوعی نیومده بود و عمومی نشده بود، فتوشاپ هوش مصنوعی رو وارد کرده بود.
+در واقع همون ابتدا بود و معمولا مردم با چت جی پی تی عوض مصنوعی رو میشناسن و معروف شد. همون زمان یادمه که فتوشاپ دو هفته یا سه هفته بعد از هوش مصنوعی رونمایی کرد.
-دو سال قبل چت جی پی تی، فتوشاپ تو یه سری ابزارهای سلکتش از هوش مصنوعی استفاده کرده بود. و کاملا پیشگام هست. من همیشه به بچهها میگم هیچ وقت اکتفا به این مسیر نکنید. برید دنبال عمیق یاد گرفتن. اون سال هایی که چاپخونه بودم حالا به اون صورت چاپخونه نبود، یعنی ترکیبی از سری کارهای مختلف بود، مسیر که میتونستم با استاد با یادگیری تخصصی تو دو سال برم من تو پنج یا سال شش سال یاد گرفتم.
+شده بودی اقیانوس با عمق یه سانتی متر یعنی همه چی یاد گرفته بودی ولی سطحی.
+تو قسمت دوم پادکست به این نتیجه رسیدیم که فرد یه سری مبانی یاد بگیره که اگه در زمینه تخصصی داشتن راجع به فاصله کانونی حرف میزدن حداقل بدونه دارن راجع به چی حرف میزنن. یه کلیتی بدونه و یا مبانی اولیه که آشنا شد بعد بره کنار دست آدم حرفه ای کار آموزی کنه، با حقوق کم و حتی کار رایگان و تکنیک هارو از اون فرد یاد بگیره. تکنیک یه چیزیه که خیلی نمیشه تو فضای مجازی پیداش کرد و خودش چالشه. مثلا من خودم از یوتیوب یه ویدیو میبینم میرم کار رو اجرا میکنم و وسطش به چالش میخورم. پیدا کردن اون چالشه خودش کار سختیه. کسی میتونی سریع تورو از مسیر عبور بده که کنارت باشه و بگه باید الان چیکار کنی. پس شما هم معتقدی که اول مبانی رو یاد بگیریم؟
-اتفاقا من میگم یه کمی جلوتر از مبانی کار باشه. چون مبانی خسته کننده هست و اگه اون ذوق نباشه خسته میشه. اگه اول مبانی باشه ممکنه زده بشه. ولی اگه یکمی بره کار کنه ببینه قشنگه، بهتر میشه. اگه مبانی علمی مطلق رو یاد بگیره سخته، ولی کیفیت کار هم میره بالا. یه مسئله هم من معتقدم، من بیشتر مسیر رو خود آموز رفتم. یعنی موازی با فتوشاپ چند سال عکاسی یاد گرفتم. به واسطه یکی از دوستان پدرم که خبرنگار بود، ایشون مجری بود و عکاس نیاز داشت و به من دوربین داد و من عکس هارو گرفتم، شاید ۱۳ یا ۱۴ سالم بود. علاقه داشتم از بچگی. عکس هارو که دید، دوستشون داشت. و گفتم اگه دوباره لازم بود هم من میام. چند وقت بعد دوباره زنگ زد و دعوت کرد.
+پس امیرحسین طبیبی با کار رایگان شروع کرد؟
-بله کاملا. گفتم برم اینو یاد بگیرم و خود آموز یاد گرفتم. یکی از بهترین اساتید من برای عکاسی و گرافیک اینترنت بوده، برای عکاسی سایت لنزک خیلی کمک کننده بود. من خیلی از مفاهیم تخصصی مثل سرعت شاتر و… رو نمیدونستم و یاد گرفتم.
دوربین قرض میگرفتم و تمرین میکردم تو خونه. مثل قاب بندی خاص، مینیمال، مثلث نوردهی و… خانواده هم تصوری نداشتن که من بخوام پول از این راه به دست بیارم. علاقه شخصی بود. و بعد یه مدت یعنی چند سال اخیر، تلاقی بین گرافیک و هنر یاد گرفتم، فتومونتاژ که خیلی دوسش دارم. فضای جذابی داره. من در فضای هنری سمت تحرک مثل ویدیو نمیرم. ثابت کار میکنم. و فتومونتاژ همون چیزی هست که میخوام، ترکیبی از عکاسی که تو ذهن آرتیست هست، و بعد بهش با گرافیک پر و بال میده. بعضی موقع ها ساعت ها و روز ها پای پروژه میشینه و لذت میبره.
+فتومونتاژ مثل طراحی لوگو خلاقیت میخواد، این خلاقیت اکتسابیه، یعنی باید کار زیاد ببینی و متوسطشو بگیری، یا ذاتیه؟ چون تو فتومونتاژ واقعا باید خلاق باشی و ذهنت باید اونو پروش بده و پیاده سازی بشه. این خلاقیت از کجا میاد؟
-به نظرم خب تیپ های شخصیتی متفاوتی داریم. یه سری ها هستن که خب خلاقن، یه سری نه. ولی من اعتقادم اینه انسان ها فطرتا واحد هستن و نمیتونیم بگیم یکی استعداد نداره. همه چی بستگی به تمرین داره. تمرین چوب خشک رو حتی به راه میاره. فقط یه نفر پتانسیلش بیشتره و سریع تر یاد میگیره. مثلا من اگه برم فنی باید خیلی تمرین کنم. ولی کسی که کارش فنیه، یه بار ببینه یاد میگیره. ولی اینطور نیست که بگیم کسی یاد نمیگیره. یا اینکه من یه چیزی دارم که اون نداره. یه استعداد ذاتی خدا به اون داده، سه استعداد ذاتی به من. اگه همه یه خلاقیت خاص داشتن بعضی کارها میموند و انجام نمیشد. اعتقاد من اینه که زندگی یاد گرفتنی است و باید یادش بگیریم. تو این فضا هم همینه.
+خیلی اتفاقا از من میپرسن که من مثلا میخوام ویدیو یه کافه رو بزنم، خیلی هم مثال و نمونه دیدم، ولی وقتی میرم سر صحنه و سناریو رو باید بچینم نمیدونم این سناریو از کجا باید بیاد. خیلی ها با این قضیه مشکل دارن مخصوصا کسانی که تیزر تبلیغاتی کار میکنن. سناریو در نمیاد. تو ویدیو گرافی هم کسایی تونستن مثل بمب صدا کنن،که اون خلاقیت رو چاشنی کارشون داشتن. وگرنه منم مثلث نوردهی، کار با گیمبال و… رو بلدم و آموزش میدم. اون خلاقیت از کجا میاد؟ شما تو فتومونتاژ فکر میکنی خلاقیتت از ذات خودتونه یا از تمرین و چیزایی که دیدی؟ بچه های ادمین هم همین مشکل رو دارن. میگن ما ادمینی بلدیم ولی نمیدونیم با چه خلاقیتی پیج رو ارتقا بدیم؟! مخصوصا الان که همه تو اینستا هستن، چطوری پیج رو وایرال کنم؟
-من چون تجربه کار تیمی دارم، تا حدودی به این رسیدم که آدم ها دوست دارن همیشه در زندگی مقصر پیدا کنن. راحت ترین کار هم هست. تو کار تیمی تجربه من اینه که این خلاقیت وجود داره. شروع کار همیشه کپی هست ولی با تمرین به یه جای ثابتی میرسه. کسی که میگه من انجام دادم و نشد، کم کاری خودش رو داره توجیه میکنه. ما یه مسئله داریم به اسم پیش تولید، از اون کسی که میگه من سر صحنه نمیدونم چیکار کنم بپرسید، که قبل از اینکه بری سر صحنه سناریو تو نوشتی؟
+چند تا کار دیدی؟
-کار بررسی کردی؟ و صحنه کار رو از نزدیک دیدی؟
-بعد سناریو بنویسی و بعد بری با ذهن آماده انجام بدی کارو، یا فقط یه روز رفتی سر لوکیشن و بعد دیدی کاری که میخواستی نشد؟
+اتفاقا سر فیلم برداری بدون سناریو خسته هم میشی چون باید زیاد پلان بگیری.
-یکی از جاهای مختلفی که کار کردم در آستان قدس و دوست داشتم، دبیری عکس هست که کار کردم. اون زمان دو سه تا نیرو داشتم که دوستای خوبی هم هستن برام. مدیر مجموعه همیشه با من هم نظر بود که عکسهایی که از حرم میاد چرا همش یه جوره.
+یادمه یه زمانی خیلی عکسای خوبی از خرم استوری میکردی حدود همون پنج سال پیش. خلاقیت داشت.
-من یکم آدم علمی ای هستم در این زمینه. یه اصلی هست، یکی از رسالت های هنرمند، به اسم آشنایی زدایی. اینکه مثلا تو شعر آرایه های پرتکرار که برای مخاطب زیاد تکرار شده رو عوض کنه، کسی هنرمنده که از شعر آشنایی زدایی کنه و ترکیب زدایی کنه. مثلا در شعر سعدی اینطوریه. شمایی که هنرمندی باید آشنایی زدایی در کارت داشته باشی. اگه یه آشنایی زدایی کرده باشی رسالتت رو انجام دادی. در آستان قدس هم مشکل همین بود که همیشه عکس ها یه شکل هست.
من ایده هامو اجرا میکردم و بعد برای دوستان میبردم و نشون میدادم. یه شب داشتم یه کتاب شعر امام رضایی میخوندم، و فکر کردم به این یه ما به ازای تصویری بدیم. وسایلم رو جمع کردم و رفتم درب نواب که دوربین رو از اون در بتونم ببرم داخل. از یازده شب تا دو صبح چند قسمت رو کار کردم. قبل رفتن سناریو رو چیده بودم که برای این بیت این تصویر رو میخوام. کار رو دوست داشتن و گفتن از هفته بعد هفته ای یه دونه از این کار داشته باشیم. من یه مدتی نمیتونستم خودم برم حرم برای عکاسی و درگیر کارهای اجرایی بودم.
+ولی ساختار رو ایجاد کرده بودی.
-بله، از قبل میگفتیم کسی که میاد تو جلسه مثلا شعر با خودش بیاره، بخونیم و انتخاب کنیم. یه جلسه قاعده مند بود که مصرع به مصرع فکر میکردیم که برای این شعر چه عکسی بیاریم. از قبل سناریو رو میچیدیم. گاهی اوقات چندین عکس میاوردن، و میگفتم اگه صبح تا شب هم توی صحن باشی و یه دونه عکس خوب تحویل بدی کافیه. یه عکس که این آشنایی زدایی توش باشه. و اون مدت شکر خدا یه آرشیو خوب در این زمینه آشنایی زدایی ایجاد شد.
این دوستانی که میگن نمیشه، کم کاری کردن که میگن نمیشه. خلاقیت یاد گرفتنی هست و باید هی تکرارش کرد.
+به نظرم امیر حسین، تو کار هنری هم که اصلا ما کپی نداریم. مثلا یکی یه زاویه خوب پیدا کرده، تو هم برو استفاده کن. ایده که کپی رایت نداره. تو هم میتونی بری زاویه و لنز و… رو تو هم استفاده کنی.
-همین قوانین قاب بندی رو اولین دفعه یه نفر ایجاد کرده و بقیه استفاده میکنن، و باز هنرمندان دیگه با آشنایی زدایی اومدن قاب جدید خلق کردن. یه کادر بندی و ترکیب بندی جدید خلق کردن. اون رسالت رو تا حدی اجرا کرده. و هنرمند باید این کار رو بکنه. وگرنه یه اپراتور بوده. برای خلاقیت هم یه کتاب معرفی کنم، بیشتر برای بچه های گرافیک. برای ارتقا و ایده پرداز شدن شون و پیدا کردن ما به ازای بصری.چه تصویر سازی چه فتومونتاژ.
کتاب«ایده های فیل آبی برای ایده یابی» از آقای نیرومند. ایشون خودشون کاریکاتوریست هستن و خیلی کتاب خوبیه. بهتره که با استاد جلو بره چون سنگینه. این کتاب مرحله به مرحله با چند تکنیک آموزش داده که چطوری یک متن خام رو به یک ما به ازای تصویری تبدیل کنیم. کتاب راهگشا و جذابی هست. پیدا کردنش یکمی سخته البته.
+پی دی افش هست؟
-کتاب باشه بهتره از پی دی اف.
+یکی از دوستای من همیشه میگفت حتی با خودکار و اتود ننویس. با مداد بنویس. میگفت وقتی مداد دستت میگیری و کاغذ رو باهاش میتراشی تمرکزت بیشتره و واقعا هم همینه. من حتی قبل از کنکور هم با مداد کتابامو مینوشتم و در ذهنم ثبت میشد. خیلی تمرکزم بیشتر میشد.
-اون هنرمند وقتی داره کار هنری میکنه تکه هایی از وجودش رو اونجا میریزه. و هرکسی هم این درک رو نداره. هر مخاطبی یه درکی داره. یکی از علت هایی که فضای علمی رو دوست دارم همینه. من وقتی یه کار گرافیکی رو میبینم با توجه به فهم علمیم نسبت به عکس و گرافیک لذت بیشتری ازش میبرم.
در شعر هم حتی لذتی که الان میبرم از شعر سعدی با اوایل آشنایی متفاوته. چرا؟ هنر لذته، تو تا درک عمیقی نداشته باشی لذت عمیقی هم نخواهی داشت. تا وقتی که سطحی باشی سطحی لذت میبری. این بچه های کارگردانی و سینما چرا وقتی فیلم خوب میبینن به وجد میان؟ چون میفهمن به صورت علمی. میفهمن این کارگردانی و بازی چیه.
در گرافیک هم همینه. تا وقتی که کامل و عمیق نفهمی ازش لذت نخواهی برد. اگر میخوای از زندگی لذت ببری، حتی اگه ازش پول درنمیاری، علمی یادش بگیرید. من علاقه به شعر داری، فقط شعر نخونید. چند کتاب راجع به مبانی شعر بخونید. این روز ها کتابای فلسفی متفاوت هم اومده که اگه بخونید لذتتون و معرفت تون افزایش پیدا میکنه.
-درگیری هست که ما با بعضی آرتیست ها داریم، خوشبختانه الان آدم های شاخص در این زمینه غالبا علمی هستن. دانشگاه رفتن و نرفتن مطرح نیست، مهم اینه که علم رو داشته باشی و استاد. مطالعه شخصی هم مهمه. در فضای علوم انسانی این بحث پررنگ تره که، چیزی که در دانشگاه یاد میگیری بخش کوچکی از یک اقیانوس هست. اگه در هنر و علوم بخوای رشد کنی همه چیز بستگی به تلاشت داره. اگر تلاش نکنی و اکتفا بکنی به چیزی که تو دانشگاه بهت گفتن، مثل ۹۹ درصد مردم میشی و در همون جایگاه میمونی. هرچقدر خودت بیشتر برای رشد فردی خودت تلاش کنی، خودت موفق تر خواهی بود.
حتی بیاید خودخواهانه نگاه کنیم، خودخواهانه یاد بگیر، کتاب بخون، به رشد خودت کمک کن، چون همه به رشد خودت کمک خواهد کرد.
+این بخش خیلی خوب بود و استفاده کردیم، حالا یه ذره از خودتون بگید آقای امیرحسین طبیبی، که مرتبطش کنیم به دیجیتال مارکتینگ. شما کارمند بودی در آستان قدس. چرا رها کردی و الان کجایید؟
–من آستان قدس بودم، از مجموعه ای که باهاش همکاری میکردم جدا شدم و یه مدتی مدیر روابط عمومی آستان قدس بودم. همه چی خوب بود منتهی من مقداری فضا رو دوست نداشتم، به خاطر اینکه هر روز حرم بودم و دیگه از زیارت لذت نمیبردم.
+آها عادی شده بود؟
-بله، عادی شده بود. انگار میرفتم حرم برای کار. اون لذتی که الان دارم رو اون موقع نداشتم، چون اونجا درآمد داشتم و دنبال سوژه بودم و از زیارت لذت نمیبردم. یکی از اصلی ترین دلایلم این بود که چون رشد برام خیلی مهمه، و کار اونجا دیگه رشد نداشت، جدا شدم. حتی اگه مدیر عامل یه مجموعه بشم، و امسالم با پارسالم یه شکل باشه رهاش میکنم. ریسک هم داره، و البته من منطقی ریسک کردم و هر دفعه شرایط بهتر شده.
+آقای طبیبی، از حرم که اومدی بیرون چیکار کردی؟
-فری لنسر شدم، گرافیک و عکس. پروژه عکاسی و گرافیک میگرفتیم.
+دوربین داشتی؟
-بله. پدرم داشتن، و ایشون خیلی منو حمایت کردن و ازشون تشکر میکنم. در دوران نوجوانی هم گفتم دوربین میخوام و تهیه کردن.
+دوربین داشتن خیلی آدم رو رشد میده. حتی اگه بلدم نباشی چون باهاش درگیری بالاخره یاد میگیری.
-امکانات مهمه واقعا. من این جمله معروف که میگن«با امکانات کم کارای بزرگ میشه کرد» قبول ندارم. چون امکاناتت خیلی مهمه که بهتر باشه. به شرطی که اون آدم بلد باشه از اون وسیله استفاده کنه، کیفیت کار رو میبره بالا.
+تو کنکور هم داریم البته. اگه یه نفر از یه شهرستان زحمت بکشه و تلاش کنه به رتبه خوب برسه سریع پررنگ میشه، ولی هیچکس نگاه نمیکنه که هزار نفر اول بچه های کجان؟ یکی از دوستان بررسی کرده بود که خیلی هاشون بچه های انرژی اتمی و… هستن. یعنی واقعا کسی که کلاس کنکور بیشتر بره، زبان بیشتر بخونه و تلاش کنه رتبه بهتری داره، تو کار ما هم همینه. البته یه نکته دیگه هم هست، کسایی که دوربین ندارن میتونن با اجاره کنن یا با موبایل گرافی شروع کنن. از بحث خارج شدیم، چطوری پروژه فری لنسری میگرفتی ؟ اول های ازدواجت بود؟
-بله یکم گذشته بود.
+یعنی ریسک کردی اومدی بیرون. استرس داشتی برای جذب پروژه؟
-استرسزیاد بود واقعا. ولی یه چیزی تو فری لنسری خیلی مهمه و تو دنیای واقعی هم همینه، ارتباطات.
+این ارتباطات رو همه گفتن و واقعا مهمه.
-اگه ارتباط نداشته باشی خیلی مسیر سختی خواهد بود. نمیگم نمیشه ولی خیلی سخت میشه. اون چیزی که ارتباطات بهت میده، اون اعتماد کسی که تورور میشناسه و بهت پروژه میده خیلی فرق داره با بقیه موارد.
+بحث ما امروز راجع به همین موضوع و چگونگی بازار یابی بود. من اشاره کردم که اگه بخوای بازار یابی مستقیم کنی، بری و پروژه خودت رو به جایی ارائه کنی اصلا نتیجه خوبی نمیگیری. من حدود شیش سال هست که دارم از کار آزاد کسب درآمد میکنم، تا حالا پروژه ای نبوده که من کارم رو ارائه کنم و کار رو بگیرم. همیشه یک گاردی هست. تو همین پادکست مثال زدم قبلا، که برای طراحی سایت یه جایی ارائه رفتیم و کارفرما گفت خبر میدم. دو ماه بعد یکی از دوستان مارو معرفی کرد و پروژه رو گرفتیم. اصلا رو ارتباط مستقیم حساب نکنید. نکته دیگه اینکه نه باید خودتون رو مغرور نشون بدید، نه اینکه قیمت رو بیارید پایین و اصرار کنید، در این دو صورت کلا منتفی میشه.
-یه نکته دیگه هست. من یه مدتی هست که از کار هنری فاصله گرفتم. اگه اون موقع تجربه الان رو داشتم شاید بدون ارتباط هم میتونستم پروژه بگیرم.
+چطوری؟
-با قدرت مذاکره. آشنایی به شیوه های بازاریابی و فروش. آشنایی با مهندسی اجتماعی. میتونی پروژه خوب بگیری به شرط اینکه بلد باشی. بعضیا میگن فتوشاپ بلدم، من میگم علاوه بر اون کلی چیز دیگه هم نیاز داری کنارش. از همون فتوشاپ بخوای پروژه بگیری باید خودشناسی داشته باشی.
+من الان خودم تحلیل دیسک به شدت در مشتری ها استفاده میکنم.
میبینم مشتری تسلط گراست اصلا باهاش با تسلط صحبت نمیکنم. خودم به شخصه همینطوری هستم. مثلا شما روحیه نظارتی بالایی داری و نظم سیستماتیک، گزاره های منطقی داری و کارای احساسی و غیرمنطقی اذیت کننده هست برات. من از این خیلی استفاده میکنم و ازش جواب گرفتم. یکی از دوستانمون هست روی ام بی تی آی کار میکنه و برنامه داریم دعوتش کنیم. از کاربرد این دیسک بگم که مثلا مشتری داشتم که تسلط گرا بود و یه طرز برخورد داشتم. البته نه به صورت منافق گونه.
-اتفاقا این انسان شناسی هست.
+مثلا تو اجتماع و مدرسه ما کی با کسی رفیق میشیم؟
-کسی که بفهمه شخصیتت رو.
+دقیقا و احترام بزاره. مثلا آدم های تسلط گرا دوست ندارن ازشون نقد بشه. اگر هم میخوای نقد کنی نیاز به یه سری ظرافت داری. من خودم از این دیسک استفاده میکنم در بازار. یه مفهومی هم هست به اسم تریک. قراره دکتر سعید حشمتی هم یک جلسه در خدمتشون باشیم. و یه بحثی حول این با ایشون داشتم. مثلا اگر ببینم طرف منطقیه، با رویکرد منطقی باهاش برخورد میکنم. اگر ببینم طرف برونگراست و حوصله توضیح منو نداره سریع میرم سراغ بحث های خروجی محور. باز افرادی که سی بالا در این دسته بندی دارن، باید پروسه و چرخه رو توضیح داد.
مثلا به این افراد باید بگی روزی چند تا استوری میزاری. با اینکه شاید روند کار هم متفاوت باشه در اینستاگرام.تحلیل دیسک مهارت نرم هست، یا اینکه آدم آی کیو و ای کیو رو بشناسه. خودش رو پیدا بکنه و بشناسه میتونه طرف مقابل رو درست تحلیل کنه و اون پیوند جوش میخوره. بحث تعریف از خود نیست، صرفا برای بیان تجربه عرض میکنم، از مصطفی سلیمانی که در خیلی از کارها با من همراه بوده میتونید سوال کنید، که خیلی از پروژه ها با استفاده از همین مهارت های نرم مثل دیسک، تقریبا اندازه هشتاد درصد موفق بوده. حتی یک پروژه کوچیک باشه. چون خیلی از ضرورت های کار رو میدونم و آینده شو میتونم براش ترسیم کنم.
-و اینکه مشتری های شما مستقیم شمارو نمیشناسن و با واسطه میشناسن دیگه؟
+بله، و این شکل پیش میره که مشتری سلام و احوال پرسی رو که انجام میده من تحلیل دیسک رو انجام دادم. دو سال هست که رو این مبحث مسلط ام چون علاقم بوده و راجع بهش مطالعه کردم. مثلا برای کسی که تیپ شخصیتیش روی یه سری ظرافت ها حساسه، مثل زمان، باید زمان بندی دقیق داشته باشی. چون این موارد براش مهمه. اون شاید خیلی براش مهم نباشه ویدیو تو چه کیفیتی داره، ولی براش زمان بندی تو مهمه و حتی ممکنه باعث فسخ قرار داد تو باشه. شاید بگم هشتاد درصد مسیر منتهی به پروژه هام با مهارت نرم جلو میره که در مذاکره با مشتری استفاده میکنم.
-در ادامه بحث مون بگم که من اون زمان تجربه الان رو نداشتم ولی خداروشکر از زمان نوجوانی دوستان خوبی داشتم. و این ارتباطات همه جای زندگی من برام مفید بوده و ازشون چیزی یاد گرفتم. بیشتر دوستانم از من بزرگ ترن و ازشون چیزی یاد میگیرم و با اون سن کلا ارتباط بیشتری میگیرم. و اون دوره فری لنسری رو من با ارتباطات گذروندم و خداروشکر هیچ وقت دستم خالی نبود.
+یعنی این ارتباطات رو از دوستان و اینستاگرام گرفتی ؟
-بله دوستان و آشنایان، و برای تولید محتوا سوشال مدیا هم داشتیم، عکاسی صنعتی هم داشتیم و پروژه های عکاسی رو شرکت میکردیم. این اواخر فتومونتاژ هم بوده، و خب چون کم هستن کسانی که در سطح کاری قابل قبول کار کنم در مشهد یا حتی ایران، دستمون خالی نبود. در این زمینه استادی که تدریس کنه این مبحث رو هم مهمه.
+پس اوضاع خوب بود.
-خوب بود ولی استرس کار بالا بود. به خاطر اون سیر درآمد. من هنوز هم به اون حاشیه امن احتیاج دارم. و الان خداروشکر با تیم خوبی کار میکنیم.
+چه کاری؟
-من مدیر دیجیتال مارکتینگ مجموعه هستم. اپلیکیشنی هست که کار حواله پول از ایران به افغانستان رو انجام میده. تیم خوبی داریم و پویا هستن و توش رشد هست.
+صرافی آنلاین هست؟
-یه طورایی بله. برای مهاجران افغان هست. بیشتر کار مارکتینگ رو انجام میدم. یه دو سه سالی هم هست که فضای هنری رو گذاشتم کنار چون میدیدم که مشکل من تدوین و گرافیک و… نبود، بیشتر محتوا بود. برای همین الان بیشتر در زمینه محتوا و تدریس کار میکنم. و بیشتر دارم کنار کسب و کار ها، برای این مسئله کمکشون میکنم. علاقه هم دارم. مقداری که آدم میره جلو و سنش میره بالا خودش رو بیشتر میشناسه. و من تجربه های کاری زیادی داشتم، و به نظرم آدم خودش رو به مرور پیدا میکنه. من به شخصه متوجه شدم که آدمی نیستم که کار اجرایی انجام بدم، اگر هم بخوام وارد فضای هنری بشم به عنوان مدیر تولید میتونم فعالیت کنم، نه کسی که خودش بخواد تولید رو انجام بده.
من خودم رو بیشتر آدم محتوایی میدیدم، که تو این فضا کار میکنه. و الان دارم بیشتر در فضای مارکتینگ و فروش کار میکنم.
+این مسئله که آقای امیرحسین طبیبی بهش اشاره کردی، اینکه تجربه های مختلف داشتید، باعث یادگیری مسائل مهمی هست. مثلا شاید در کار ما چک خیلی استفاده نشه، اما وقتی در تجربه هات مثلا با چک روبرو میشی، یاد میگیری که کار کردن باهاش چطوره. من چون خیلی برای هدا استودیو و جذب نیرو مصاحبه کردم، یه مشکلی رو پیدا کردم. در نوجوون ها و جوون ها بیشتر هست. اینکه برای خودشون پرستیژی قائل هستن که بر پایه علم و تجربه نیست.
-اعتماد به نفس کاذب دارن.
+دقیقا. مثلا خودشون رو ویدیو گرافر معرفی میکردن، ولی دو سه تا سوال که میپرسیدیم نمیتونستن جواب بدن. سوال اینجا بود که چرا نمیخوان تجربه کنن این کار رو؟ اشخاصی با سواد کم در زمینه گرافیک درخواست حقوق بالا داشتن و بهشون گوشزد میکردم که حتی ابزار های فتوشاپ رو کامل شناخت ندارن. من کارهای غیرمرتبط زیاد انجام دادم، و متاسفانه در زمینه ویدیو گرافی نشد خیلی یاد بگیرم و از دوستان کمک گرفتم ، ولی خیلی از همون طریق یاد گرفتم. در هر کسب و کاری که رفتم یک نکته ای بود که الان برای من قابل استفاده هست. مثلا تجربه داشتم که برخورد بالا به پایین باعث اذیت شدن میشه و سعی کردم همین رو در هدا استودیو پیاده سازی کنم. این ضعف رو در خیلی از بچه های امروزی دیدم که حاضر به گذروندن کارآموزی و انجام کار ارزان نیستن.
-متاسفانه جوون های امروز چون استاد نداشتن، و عملا از یوتیوب و اینترنت یاد گرفتن و چند کار ساده هم زدن، فکر میکنن که علم گرافیک رو یاد گرفتن و گرافیست هستن. در نسل جدید این اعتقاد هم هست که دانشگاه مهم نیست. این آموزش خوبه اما کافی نیست. یکی از چالش ها این هست که استاد خوب نبوده که آموزش خوب ارائه بده و فرد متوجه الفبا کار بشه.
+این که بفهمی هنوز نمیدونی خودش باعث رشد هست. وقتی صد کار رو میبینم و خودم رو مقایسه کنم به این نتیجه میرسم که وقتی بفهمی چیزی نمیدونی شروع مسیر یادگیری هست. اما اگر فکر کنی طراح هستی ولی سوادش رو نداشته باشی، چطوری باید به خودت لقب طراح بدی؟
-گاهی در جمع حرفه ای اتفاقا ادعا کاربلدی نشانه بلد نبودن کار هست. در یکی از پروژه ها که کارفرما از ما مسیری برای چند پروژه آموزشی میخواست، درگیر کار بودیم. یکی از دوستان تازه کار ما بود که ادعا زیادی داشت براش فروش، و من ازش پرسیدم با چه علمی قراره این کار رقم بخوره؟ این ادعا نشون میده که تازه کار هستی. در عصر امروز که ما دچار بمباران اطلاعاتی هستیم، برای بعضی توهم دانایی پیش میاد. دلیلش هم اینه که فرد در جمع تخصصی قرار نگرفته. به قول مثال معروف فرد همیشه بزرگ جمع افراد کوچیک بوده، و توهم بزرگ بودن خودش رو داره.
در مورد نکته ای که در مورد تجربه های متفاوت اشاره کردید، من پادکستی به اسم رام کست رو گوش میکردم که بخشی از اون زندگی آدم های بزرگ جهان رو شامل میشد. مثل ایلام ماسک و… سه قسمت مفصل این پادکست راجع به استیو جابز بود و بعد از شنیدن اون ها به شخصیت استیو جابز علاقه پیدا کردم. به علت مدیریت قوی ایشون. در یوتیوب در مورد ایشون سرچ کردم و یه سخنرانی در اواخر عمر ایشون پیدا کردم که در دانشگاه استنفورد ایراد شده، ایشون خودشون دانشگاه رو رها کردن. این سخنرانی ۱۵ دقیقه ای رو پیشنهاد میکنم همه ببینن. بسیار الهام بخش هست و به مسیر زندگی آدم کمک میکنه.
ایشون تجربه های مختلفی داشته و پدر و مادرشون هم قوی نبودن از لحاظ مالی. اصرار داشت که بره دانشگاه و پدر و مادرش هم همه اموال رو گذاشتن که استیو جابز تحصیل کنه. ایشون آموزش تایپوگرافی و هنری میرفت و کار های مختلفی در عمرشون انجام دادن. در اون سخنرانی میگن من کار بی ربط زیاد انجام دادم، اما وقتی به اینجا رسیدم و کمپانی های خودم رو تاسیس کردم، دیدم همه تجربه ها برام مفید بود. مثل پیکسل هایی نا منظم چیده شده. اگر تایپو گرافی خوبی نداشتم شاید فضای هنر رو درک نمیکردم. و تایپو گرافی اپل هم کار خود استیو جابز هست. استیو جابز میگه من اگر این تجربه هارو نداشتم، موقعیت الان رو نداشتم.
+در جای خودش شاید بی ربط باشه حتی.
-بله دقیقا، و بعد از یک مدت دیدم این پیکسل ها در کنار هم قرار گرفت و من استیو جابز رو به صورت شفاف عرضه کرد. خیلی برای من سخنرانی جذابی بود و الهام بخش من بود. من شاید هیچوقت به هیچکس توصیه نکنم پراکنده کار کنه. و خودم هم خیلی پراکنده کار نکردم، یعنی هر جایی رفتم مرتبط بود کارم، به جز دو سه سال اخیر که کمی ارتباط کم رنگ تری داره. الان هم اگر من تولیدات سوشال مدیا و فضای هنر رو در تجربه قبلی نداشتم، هیچ وقت نمیتونستم محتوای قوی به مخاطب ارائه بدم. مسئله این هست که متمرکز باشید، اما اگر یک زمانی دلی دنبال چیزی رفتید که بی ربط بود، بدونید این ممکنه بعدها به درد شما بخوره و مثل مثال پیکسل تورو شفاف کنه.
+خیلی مفید و جذاب بود. از امیر اکسپرس برامون بگو و اینکه چطوره و چطوری مشتری پیدا میکنی که … ؟
نود روز بعد محصول آماده باشه؟
-امیر اکسپرس فضای آنلاین شاپی هست که ما مستقیم از چین کالا رو تهیه و به دست مشتری میرسونیم. این که الان در فضای مشاوره و فروش کار میکنم، جرقه از همین بحث کالا خورد، چون داشتم کالا رو وارد میکردم، و گفتم کالا رو جوری معرفی کنم که الان هزینه رو بده و سه ماه بعد هم تحویل بگیره.
+کار سختیه و جنس هم دستت نیست.
-خیلی سخت، و این مهارت رو من یاد گرفتم، چند ساله در حوزه فروش و مارکتینگ مطالعه میکنم و الان اجرا و تست کردم، و متوجه شدم جواب میده. یعنی مسیری که رفتم غلط نبوده. و الان ساز و کار آموزشی چیدم و در این حوزه کار میکنم. همین آموزش رو به کسب و کار ها از صفر آموزش میدم. به اسم اینستاگرام مارکتینگ و با این نگاه، ولی داخل طرح داستان سرایی، تبلیغات و تولید محتوا خام رو به شکل اصولی رو داره و همه به نیت فروش هست. در انتها چند جلسه مفصل برای فروش کار میکنیم به تناسب ذائقه ایرانی ها، اینکه چطوری فرد رو اقناع کنی.
+یعنی دیدی این برنامه جواب میده و رفتی تو حوزه اینکه بیشتر فرا بگیری؟
-برنامه اصلی این بود که امیر اکسپرس رو راه بندازم، و به این خودشناسی رسیدم که فضای من و روحیم مشاوره و تدریس هست، چون دوست دارم به آدم ها کمک کنم. در امیر اکسپرس هم به من میگن این کالا رو لازم داریم، و با اینکه فضای فروشگاه هست، واقعا بهشون کمک میکنم.
مثلا میگم این کالا رو تهیه نکن یا از فرد دیگه ای بخر و از من نخر. برای امیر اکسپرس هم، من گفتم دوست دارم وارد فضای مشاوره کسب و کار بشم و کسب و کار رو رشد بدم. چند تا مسئله لازم داره:
یا خودت کسب و کار موفقی داشته باشی یا به چند کسب و کار موفق مشاوره داده باشی. امیر اکسپرس قدم اول بود که من کسب و کار موفقی داشته باشم، و بعد وارد مسیر اصلی و شخصی خودم بشم، یعنی امیر اکسپرس یه پیکسل از اون تصویر بزرگ بود.
+یک نمونه کوچیک شده.
-بله، اما الان سرعت کار من بیشتر شده، امیر اکسپرس کارش یکمی کم شده به علت مشکلات گمرک، و درگیر برطرف کردن اون بودیم. هدف هم صرفا نبود که فروش داشته باشم، اون یه بخش از هدف اصلی بود که میخواستم بهش برسم. و این روزا هم بیشتر درگیر اون هستم.
+امیر اکسپرس رو بعدا قوی جلو میبری یا کافیه؟ به چیزی که میخواستی رسیدی؟
-نه هنوز، ولی تکنیک هارو تست کردم و جواب گرفتم.
+یه سوال هست که از بچه ها میپرسم، شاید کلیشه ای باشه، اما امیرحسین طبیبی که این روحیه رو داره، همیشه میخواد رشد کنه نمیخواد درجا بزنه، ده سال دیگه کجاست و داره چیکار میکنه؟سوال سختیه شاید یک سال هم نشه بگیم، اما میخوام فانتزی ذهنت رو بدونم. از دوست داشتنت بگو، از این که دوست داری ده سال دیگه کجا باشی، چون قطعی نمیشه گفت.
-سوال سختیه، فضای مشاوره و کسب و کار و تدریس و کمک کردن به کسب و کار های دیگه. هم رشد من باشه هم اون ها و هم مسئله مالی. برای مسئله مالی هم بالاخره کمک تو باید ارزشی داشته باشه.
+آدم ها وقتی بهشون کمک میکنی و بابتش هزینه پرداخت میکنن، قدرش هم میدونن.
-دقیقا.
+پس دوست داری تو آموزش قوی باشی و اثر بخشی داشته باشی.
-قطعا، من کلا انسان ها و تعامل با اون هارو دوست دارم و دایره دوستان وسیعی دارم.
+هدف این پادکست هم همینه، هرکس میاد و من ازش نکته یاد میگیرم بس هست، و به قول شما مثل پیکسل در اون نقشه که من شاید ۱۵ یا ۲۰ سال دیگه ازش بهره برداری کن..
-دو نکته به جوون تر ها هم عرض کنم. مسیر رشد رو در زندگی متوقف نکنید، اگر امروزتون مثل دیروزتون باشه حس بدی راجع بهش داشته باشید. هدف مشخص کنید و سمت اون هدف برید. مثلا برید در فضای هنری مثل گرافیک و بگید این هنر رو کسب خواهم کرد، و روزی یک ساعت وقت بزاری.
بعد از یک سال کارشناس اون حوزه میشید. ما در روز ۲۴ ساعت وقت داریم و ۱۲ ساعت رو بیداریم، اما این اتلاف وقت ها رو کم کنید، مثل اینستاگرام، البته بحث کسب درآمد فرق داره، کسی که از اینستاگرام کسب درآمد داره با برنامه کار میکنه، و میدونه چیکار کنه. زندگی آدم هایی که رشد کردن رو مطالعه کنید. برای خود من جذاب هست و دنبال اشتراکات خودم هم میگردم.
+سهیل علوی این کار رو میکنه در پادکست طبقه ۱۶. با بیزینس من ها صحبت میکنه و روتین زندگی شون رو توضیح میده.
-انسان حال خوبی کسب میکنه و تلنگر میخوره.
+بله. و انسان با خودش میگه من چرا وقت طلایی خودم رو صرف کارهای بیهوده میکنم؟ مثلا گیم زدن، گیم باید کمک کننده مسیر باشه و نه هدف.
-دقیقا، و روتین مطالعه و آموزش داشته باشید. با کتاب غریبه نباشید. کتاب آدم رو رشد میده و سطح فکری آدم رو بالا میبره. آدم های کتابخوان و کسایی که کتاب مطالعه نمیکنند رو مقایسه کنید، حتی کسانی که رمان زرد هم میخونن، با هم فرق دارن. و بهتر از نخوندن هست.
-نکته دیگه و مهم تر اینکه، همه چیز رو در اسباب مادی و دنیایی نبینیم. برای پولدار شدن هم میان بر هست، خدا رو در زندگی در نظر بگیرید. خدا هم برامون راه میان بر قرار داده. روایتی هست که میگه اگر یک ساعت بین الطلوعین بیدار باشی، به نظرم بهتر از هفتاد سال رفتن به سفر برای کسب تجارت هست.
+حتی تفکر، اثر وضعی داره. من خودم حالم خیلی بهتر هست در این موقعیت.
-این مهم هست که خدا رو در زندگی حس کنیم، وجود خدا رو در زندگی باور کنیم و باهاش حرف بزنیم. حالمون با خداوند خوب باشه و این اسباب معنوی رو در مسیر رشد در نظر بگیریم که سرعتمون رو بیشتر میکنه. این رو ترکیب کنیم با فضای فنی خروجی بهتری میگیریم.
+لذت بردیم، واقعا متوجه نشدم زمان کی گذشت، دمت گرم. دوستان ممنون از نگاهتون و موفق باشید.
در قسمت چهارم پادکست میزبان امیرحسین طبیبی بودیم. برای مشاهده سایر قسمت ها می توانید از لینک زیر استفاده کنید.